hassani.ir - حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی









Search Preview

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

hassani.ir
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) - حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی (ذکاء الملک ) - حقوقی - ادبی - اجتماعی
.ir > hassani.ir

SEO audit: Content analysis

Language We have found the language localisation:fa
Title چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
Text / HTML ratio 72 %
Frame Excellent! The website does not use iFrame solutions.
Flash Excellent! The website does not have any flash contents.
Keywords cloud و که در از به می این را آن بود است هم حقوق قانون با برای من شد قوانین نمی
Keywords consistency
Keyword Content Title Description Headings
و 636
که 275
در 217
از 186
به 174
می 166
Headings Error! The website does not use (H) tags.
Images We found 13 images on this web page.

SEO Keywords (Single)

Keyword Occurrence Density
و 636 31.80 %
که 275 13.75 %
در 217 10.85 %
از 186 9.30 %
به 174 8.70 %
می 166 8.30 %
این 138 6.90 %
را 124 6.20 %
آن 113 5.65 %
بود 86 4.30 %
است 84 4.20 %
هم 75 3.75 %
حقوق 66 3.30 %
قانون 66 3.30 %
با 61 3.05 %
برای 46 2.30 %
من 40 2.00 %
شد 40 2.00 %
قوانین 38 1.90 %
نمی 37 1.85 %

SEO Keywords (Two Word)

Keyword Occurrence Density
که در 36 1.80 %
بود که 28 1.40 %
است که 19 0.95 %
علوم سیاسی 19 0.95 %
است و 17 0.85 %
بود و 17 0.85 %
دانشکده حقوق 16 0.80 %
که از 16 0.80 %
از این 16 0.80 %
در این 16 0.80 %
و به 15 0.75 %
و از 14 0.70 %
مدرسه علوم 13 0.65 %
می شود 12 0.60 %
و آن 12 0.60 %
و لیکن 11 0.55 %
و اگر 11 0.55 %
خود را 11 0.55 %
این بود 10 0.50 %
قوانین و 10 0.50 %

SEO Keywords (Three Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
مدرسه علوم سیاسی 13 0.65 % No
این بود که 9 0.45 % No
این است که 6 0.30 % No
که در این 6 0.30 % No
و دانشکده حقوق 5 0.25 % No
قانون اصول محاکمات 5 0.25 % No
مجلس شورای ملی 5 0.25 % No
محمد علی فروغی 5 0.25 % No
حقوق بین الملل 5 0.25 % No
هرج و مرج 5 0.25 % No
که امروز در 4 0.20 % No
فروغی ذکاء الملک 4 0.20 % No
که در آن 4 0.20 % No
در مدرسه علوم 4 0.20 % No
قوانین و مقررات 4 0.20 % No
مرحوم حبیب یغمائی 4 0.20 % No
تاسیس مدرسه علوم 4 0.20 % No
آن اینست که 4 0.20 % No
مرحوم مشیرالدوله اخیر 4 0.20 % No
و از این 3 0.15 % No

SEO Keywords (Four Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
تاسیس مدرسه علوم سیاسی 4 0.20 % No
در مدرسه علوم سیاسی 4 0.20 % No
کانون وکلای دادگستری خراسان 3 0.15 % No
محمد علی فروغی ذکاء 3 0.15 % No
قانون اصول محاکمات حقوقی 3 0.15 % No
که بر طبق آن 3 0.15 % No
و آن اینست که 3 0.15 % No
علی فروغی ذکاء الملک 3 0.15 % No
سی و هشت سال 3 0.15 % No
منافع شخصی خود را 2 0.10 % No
و بعضی به واسطه 2 0.10 % No
که کشور بی قانون 2 0.10 % No
قانون اصول محاکمات جزائی 2 0.10 % No
هم چهل پنجاه سال 2 0.10 % No
بود و حال آنکه 2 0.10 % No
درس فقه را جزء 2 0.10 % No
اول دفعه ای که 2 0.10 % No
هرج و مرج است 2 0.10 % No
که در مدرسه علوم 2 0.10 % No
این بود که این 2 0.10 % No

Internal links in - hassani.ir

برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکم انتقال مبیع در اثنای مدت خیار تخلف از شرط
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مطالبه وجه التزام در تعهد پولی یا دین 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جایگاه مشاوره حقوقی در مدیریت اجرا و قراردادها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بالا رفتن از دیوار مستأجر قدیمی - دادرس یا کارشناس، کدام مقصرند؟!!
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقد و بررسی لایحه حمایت خانواده
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بحثی در شروط ضمن عقد نکاح به نفع زنان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پيشنهادهايي براي اصلاح قوانين خانواده 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت اول
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت دوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت سوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حریم خصوصی (با نگاهی به بند 6 فرمان 8 ماده ای حضرت امام ره)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
احکام محرومیت از تحصیل، تصمیم قانونی یا سلیقه ای؟!! 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تمدید مجدد اجرای آزمایشی قانون مجازات اسلامی بازگشت به عقب یا فرار به جلو
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقش رضایت شرکا درصدور سند مالکیت مفروز موضوع مواد 147 و 148 ق. ثبت  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قوق ثبت 2 - انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال املاک مجهول المالک ثبتی، از قلم افتاده و جاری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 3 - انواع مال غیر منقول به لحاظ ثبت دفتر  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال چشمه ها و قنوات مستقل و غیر مستقل و حقابه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 4 - انواع مال غیر منقول به اعتبار ماهیت آن  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال منافع  و  حقوق عینی : انتفاع، ارتفاق، کسب و پیشه و تجارت، رهن و معاملات با حق استرداد، ثمن اعیانی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 (قسم اول) – (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت و شهرداری ها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم دوم) - (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی موات  اراضی منابع طبیعی و  مستحدث ساحلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم سوم) -  (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی دولتی موات خارج از محدوده شهرها  و واقع در محدوده شهرها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استثنا بر استثنا - نقدی بر ماده واحده الحاق يك تبصره به‌ماده1 لايحه قانوني نحوه خريد و تملك
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منع تغییر کاربری و تفکیک اراضی کشاورزی ( بررسی پیشینه و مقررات لازم الاجرا - 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعریض معایر بی پرداخت حقوق مالکین واجرای مقررات خرید و تملک  (حقوق شهرسازی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آیا گزارش اصلاحی دارای اعتبار امر مختومه است؟ 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تشخیص ارزش و تاثیر گواهی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شوراهای حل اختلاف (پیشینه و بررسی قانون جدید
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قضاوت زنان ( گلایه ای ازطرف زنان قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سرگذشت نخستین قانون جزا و چگونگی تشکیل پلیس در ایران  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وصیّت وکیل سداد (زندگی نامه و وصیت شادروان احمد شریعت زاده)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
طرح مباحثی از حقوق بین الملل خصوصی و صلاحیت محاکم در امر تابعیت (نقد کتاب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بانگ قوانین و مقررات     
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین و مقررات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین برای گوشی های همراه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جدول آسان محاسبه ارزش روز مهريه در سال 1389
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نمونه استشهاد و دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
درخواست تغییر نام افراد (نمونه دادخواست و لایحه تجدیدنظرخواهی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعرّض قوه قضاییه به اصل استقلال کانون های وکلای دادگستری - آزمون و خطایی دیگر
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وقتی حق دفاع رنگ می بازد 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سایه بیم شَغَب بر جشن استقلال کانون وکلای خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
واکاوی یک تجربه سخت وکالتی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش رابطه مالی وکلای دادگستری با موکلین
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حاشیه ای بر اعلام نتیجه انتخابات کانون وکلاء دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
به بهانه انتخابات ششمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تاریخ وکالت در ایران1 - وکالت در ایران باستان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
این راه که می رویم به ترکستان است
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وضع حق الوكاله ها و معاش وکلای دادگستری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آنچه باید همسر یک وکیل دادگستری بداند 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
10
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
معرفی بخش و بحثی در معنی و اهمیت طنز و حکایت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از کدو مطبخ قلندری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 تعزیه دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند مطایبه از نوادر (ترجمه کتاب مُحاضَرات راغب اصفهانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر ادیب الممالک فراهانی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مناظره منبر و دار
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر انوری ابیوردی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکایت طنز از مقامات حمیدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پندهایی منتخب از رساله درویش نامه (صد پند )
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فصل سوم از رساله التعریفات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منتخب چند حکایت طنز از رساله دلگشا   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از لطائف الطوائف
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استفتاء و جواب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مثنوی شهر خاموشان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شتر یک غاز و خر بی قیمت 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
امید کُشی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کبر قاضی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شکستن کاسه مجنون
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بر عکس نهند نام زنگی کافور  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
برخورد قاضی و وکیل؟!!  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تندخویی قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تفاوت ورد با هارد  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بجوی رفته باز آید آب  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ننه ام بهتر از تو نفرین می کند   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
همان که آقا در محراب گفت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
زبان زرگری (لوترا) - کنکاشی در زبانهای ساختگی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش ضرب المثل  دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تجاهل عارف (کنکاش یک اصطلاح ادبی و معادلات آن در فرهنگ عامه)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ایراد بنی اسرائیلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مرگ به انبوه جشن است( واکاوی یک مثل ادبی) 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه مریم (واکاوی یک مثل و کنایه ادبی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فرهنگ "ماست مالی" (لته یی هست که دم دهن آقا محمد حسین را ببندد؟)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شب یلدا – پیشینه تاریخی و انعکاس آن در ادب فارسی و فرهنگ عامه 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه در آئینه مثل های فارسی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز در افغانستان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز به روایت شاردن
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

Hassani.ir Spined HTML


/> چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) چه بگویم؟ حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی (ذکاء الملک )   سال ها باید که تا چون او یکی مرد تمام مام  گیتی زاید    آنگه پرورد  اندر  کنار (همایی ) * 1   الف – زندگی نامه فروغی : محمد علی فروغی ( ذکاء الملک ) در سال 1254 ﻫ . ش. ) در تهران متولد گردید.  پدر وی، مرحوم ذکاء الملک اول از رجال بزرگ علم و ادب است. فروغی در آستانه جوانی ( سال 1271 ﻫ. ش )  وارد مدرسه دارالفنون گردید و به آموختن مقدمات طب مشغول شد. چون طب و طبابت را مطابق ذوق و قریحه خویش نیافت، آن را رها کرده و به رشته ادبیات و فلسفه روی آورد و همچنین در فرا گرفتن سایر علوم جدید و آموختن و تسلط کامل بزبان فرانسوی و انگلیسی کوشید و اینهمه او را یکی از برجسته ترین دانشمندان این کشور نمود . سوای ایراد و اشکال وارده بر مواضع سیاسی مرحوم فروغی و نقش وی در استقرار و تداوم رژیم سلطنتی گذشته که بهر حال ابر و سایه ای سیاه بر خورشید وجود و حیات وی تلقی می گردد،  همگان اذعان دارند وی معلمی دلسوز، زحمتکش و وارد بود که از فنون ادب بهره واقعی و حظی وافر داشت.  نویسنده و منشی کم نظیر، سخن شناس و سخن سنج، خطیب، ادیب،  مورخ، دانشمند، نقاش و فیلسوف و حکیمی بی مانند بود. او در زمینه ادبیات و فلسفه و تاریخ  آثار برجسته ای از خود بجا گذارد. تصحیح متون ادبی نظیر گلستان و بوستان و غزلیات و مواعظ و رسایل ( کلیات) سعدی با همکاری مرحوم حبیب یغمائی( که هنوز بهترین تصحیح  آثار وزین و بی بدیل سخندان شیراز محسوب می شود )، تصحیح شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی( که متاسفانه ناتمام ماند – باز هم با همکاری مرحوم حبیب یغمائی ) ، تالیف و ترجمه آثاری در حکمت :  چون سیر حکمت در اروپا، حکمت سقراط ، آئین سقراط  و تدریس، تالیف و ترجمه  کتب تاریخی بسیار از قبیل تاریخ ساسانیان، اسکندر کبیر،  مختصر ایران، ایران قدیم و .... باقیات الصالحات این مرد بزرگ و دانشمند است. در زمینه ادب او  از بزرگترین فردوسی و سعدی شناسان معاصر است و بقول استاد مینوی مقاله وی در باره فردوسی " مقدمه او بر  کتاب خلاصه شاهنامه" از موثرترین مقاله ها در باره پدر حماسه ایران است .  نوشتن نامه و خطابه مفصل به نام "پیام من به فرهنگستان" که در آن عقاید خود را در باره فرهنگ و ادبیات و زبان، در باب عیوب و نقایص زبان فارسی امروزی و خطرهای کنونی و آینده و راه رفع این عیوب و جلوگیری از آن خطرها بیان کرده است، مورد تکریم و توجه بزرگانی نظیر علامه محمد قزوینی و مرحوم رعدی آذرخشی واقع شده و موثرترین دانسته شده است.  قبول تصدی ریاست مدرسه علوم سیاسی پس از فوت پدر، پی ریزی و تاسیس  فرهنگستان ایران، دانشگاه تهران، جشن هزاره فردوسی ( باشرکت عده ای از مستشرقان و ایران شناسان)، انجمن آثار ملی، تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر فعالیتها و خدمات فرهنگی این دانشمند وارسته است. می گویند بلحاظ اخلاقی، در عین آراستگی و وقار و متانت، فردی افتاده، صمیمی، خوش رو و خوش رفتار  و بقول مرحوم استاد مجتبی مینوی نمونه یک ایرانی کامل عیار، تربیت شده و با معرفت بوده است. و هیچکس همچون او در برابر هتاکان و درشت گویان خاموشی نگزید .  محمد علی فروغی در جمله 6 آذر 1321 شمسی ساعت ده شب در اثر بیماری ممتد قلبی حیات را بدرود گفت و در ابن بابویه ( مقبره خانوادگی) به خاک سپرده شد. * 2 سحر چو خود آن ماه در نقاب گرفت فغان زشهر برآمد که آفتاب گرفت  ( مولانا محنتی – ق. 9 ) *3 ب – معرفی خطابه حاضر و اهمیت نشر دوباره آن : مقاله حاضر،  یکی از این خطابه های مرحوم فروغی است که  در سال 1315 شمسی،  در محل دانشکده حقوق دانشگاه تهران ایراد شده است.  برای اولین بار  باهتمام مرحوم حبیب یغمایی در مجله یغما شماره دوم (اردیبهشت ماه 1339 )  نشر می بابد. و برای بار دوم در مجموعه : مقالات فروغی،  جلد اول، (انتشارات توس با همکاری مجله یغما )  ص 327 به بعد چاپ شده است. مقاله از حیث بیان تاریخچه دانشکده حقوق، معنای کلمه حقوق و ریشه آن،  اهمیت وجود قانون و از همه مهمتر، بیان مشکلات بر سر راه و همچنین تاریخچه و شیوه تصویب قوانین عرفی " در کنار قوانین شرعی "  بهنگام  پی ریزی عدلیه جدید،  اهمیت دارد.  بنابراین برای کسانی که علاقمند به دانستن قسمتی از تاریخ حقوق کشورمان می باشند؛ مطالعه خطابه حاضر ضروری و راهنمایی قابل اتکاست .   می خواستم قسمت هایی از مقاله بلند مرحوم فروغی - را که غیر ضروری می نمود - حذف نمایم،  لیکن به قول مرحوم حبیب یغمائی که به هنگام نشر همین خطابه در مجله یغما گفته است :  "  این خطایه با این که نسبتاً مفصل است و با اینکه صفحات مجله را گنجایش نیست،  چون بحثی جذاب و ممتع است در یک شماره طبع شد  " به همین دلیل ما نیز خطابه مذکور را تماماً و بدون هیچ حذف و گزینش می آور یم . مرحوم حبیب یغمائی در باره خطابه گفتن مرحوم محمد علی فروغی گوید: " در خطابه و نطق مانند نداشت شمرده و ملایم ، و مستدل حرف می زد . اتفاق می افتاد که موضوع بحث او و دیگری یکی باشد اما او چنان مطلب را ساده و روان و قابل دریافت ادا می کرد که دیگران نمی توانند ( همه گویند سخن گفتن سعدی دگر است ) .  خطابه خود را نمی نوشت و حتی یاداشت هم نداشت .... یاداشتی به خط مرحوم مدرس دارم که پس از نطق فروغی در مجلس شورا به او نوشته است : " دهانت را می بوسم " * 4                           (((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))))))   حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی (ذکاء الملک ) یادآوری :  بعض مواضع مرحوم فروغی در قبال روحانیت معظم و نیز احکام شریعت مقدس اسلام، محل ایراد واشکال است. معذالک ذکر خطابه، بی هیچ کم وکاست صرفاً از جنبه حفظ امانت داری است  که انشاالله خوانندگان محترم وبلاگ به این موضوع و نیز فلسفه تذکر نخست این یادآوری واقفند. اصل خطابه : وقتی که از من تقاضا شد که در خصوص تاریخچه حقوق ایران و دانشکده حقوق چند دقیقه برای دانشجویان این دانشکده صحبت کنم و آقایان را سرگرم نمایم با کمال مسرّت پذیرفتم، زیرا گذشته از این که پذیرفتن تقاضای دوستان همیشه مایه مسرّّت من می شود. منوچهری که از شعرای خوب ماست غزل مانندی دارد که یک شعر آن اینست :    آنجا که بود مستی ایام گذشته      آنجاست همه ربع و تلال و دمن من این مغازله را من به دانشکده حقوق می توانم بکنم چون مناسبات من با این دانشکده از آغاز تاسیس آن است و از ایام جوانی خودم،  زیرا که مبداء و منشاء اولی این دانشکده مدرسه علوم سیاسی است و سالی پیش نیست که مدرسه حقوق و بالاخره دانشکده حقوق جای مدرسه سیاسی را گرفته است . آغاز تاسیس مدرسه علوم سیاسی از سال 1317 قمری است و موسس آن مرحوم مشیرالدوله اخیر بود که آن وقت مشیرالملک لقب داشت، و پدرش مرحوم مشیرالدوله اسبق که وزیر امور خارجه بود و بعد صدراعظم شد، و این مسرّتی است برای من که موقعی بدستم آمده که از این دو نفر که به سبب تاسیس مدرسه سیاسی به معارف این مملکت خدمت شایان کرده اند ذکر خیر و سپاس گزاری بکنم . خلاصه، از همان وقت که مدرسه علوم سیاسی تاسیس شد بلکه قبل از آن که کلاس های آن دایر شود و مدرسه رسمیت پیدا کند من با آن مدرسه مربوط بودم به مناسبت اینکه ؛ اولاً مرحوم مشیرالدوله صدر اعظم قصد کرده بود تدریس ادبیات فارسی را در مدرسه به والد من مرحوم ذکاء الملک فروغی محول کند، ثانیاً درسهائی که در مدرسه داده می شد هیچکدام کتاب نداشت که دانشجویان بتوانند به توسط مراجعه به آن به فراگرفتن درسهائی که از معلمین اخذ می کنند مدد برسانند، و چون یکی از موادی که در مدرسه علوم سیاسی می بایست تدریس شود تاریخ بود – که آن زمان اصلاً تدریس آن در ایران معمول نبود –  می بایست از برای تاریخ هم کتاب تهیه شود، و چون تاریخ را برحسب معمول می خواستند از ملل قدیم مشرق شروع کنند اول کتاب تاریخی که در صدد تهیه آن بر آمدند تاریخ ملل قدیم مشرق بود، و اتفاقاً تهیه آن کتاب را به من رجوع کردند و آن اول کتابی بود که برای مدرسه تهیه شد . پس می بینید که از تاسیس مدرسه علوم سیاسی که در واقع مقدمه همین دانشکده حقوق بود و سی و هشت سال قمری می گذرد، و آنوقت شما آقایان هیچ کدام بدنیا نیامده بودید . مقصودم البته آقایان دانشجویان هستند نه آقایانی که محض تشویق دانشجویان و اظهار محبت به بنده تحمل زحمت فرموده مجلس ما را مزّین و ما را متشکر ساخته اند . سی و هشت سال درعمر یک کشور و یک ملت زیاد نیست و لیکن اتفاقاً این سی و هشت سال اگر از کمیت چیزی نیست، از کیفیت، یعنی از جهت اموری که در این مدت واقع شده چه در ایران و چه در خارج ایران اهمیت بسیار دارد، و دردنیا کمتر سی چهل سالی است که این همه وقایع داشته باشد، و احوال ما قبل و ما بعد آن این اندازه متفاوت باشد. وقایع تاریخی این مدت را چون شما دوره تمام تاریخ را خوانده اید البته می دانید و حاجت به تذکار نیست. من فقط در ضمن بعضی قصه ها و تذکارها تفاوتی را که در احوال مردم و ملت و دولت روی داده با مناسبت با موضوع این صحبت یاد آوری می کنم . آن زمان هنوز با کفش به اطاق آمدن قبیح بود. و روی صندلی نشستن معمول نشده بود، بدون لباس بلند از قبیل عبا یا لباده بحضور بزرگان رفتن بی ادبی، و اصلا بی لباس بودن جلف و سبک بود . لباس و کلاه همان بود که شما در اول عمر داشتید اگر فراموش نکرده باشید، اما یقه و دستمال گردن زدن خیلی نادر بود و تقریباً منحصر بود به کسانی که مدتی در اروپا اقامت کرده بودند، آن هم نه همه کس، و غالباً اسباب زحمت بود، یعنی بسا بود که در بعضی کوچه ها و محله ها متعرض فوکلی ها می شدند و اگر فحش و کتک در کار      نمی آمد مضمون و استهزاء فراوان بود، و البته از داستانهائی که در باب فوکل و کشمکش فوکلی ها و متجددین با قدیمی ها که مدت چندین سال در کار بوده مطلع هستید . من خودم آن اوقات فوکلی نبودم مع هذا بعضی حکایت ها ی  با مزه دارم، از جمله اینکه در جوانی برعکس امروز موی سرم فراوان بود و زحمتم می داد . آن زمان مردها زلف داشتند من هم یک مدت مثل همه زلف می گذاشتم، عاقبت از دست زحمت زلف ها بنا گذاشتم که موی سرم را به شکلی که حالا معمول است و همه دارند در آورم . روزی در کوچه ای می رفتم و بچه ها مهره بازی می کردند، ملتفت نشدم و پایم به یکی از مهره ها برخورد، و مهره ها را جا به جا کرد، طفلی که مهره متعلق به او بود البته خللی در بازیش پیدا شد. من که گذشتم و آن طفل جا به جا شدن مهره را دید شنیدم که پشت سر من می گفت، قربان آقای وزیر مختار؛ و البته مقصودش وزیر مختار فرنگی بود و حال آنکه از فرنگی مآبی غیر از همان موی سر چیزی نداشتم . عینک زدن جوانها آن زمان خیلی بنظر غریب می آمد و حمل برخود نمائی و فرنگی مابی میشد . اتفاقاً من از جوانی چشمم نزدیک بین بود و از این بابت در کوچه و بازار به زحمت بودم . دوستی داشتم کمال، به من اصرار کرد عینک بزنم، و می گفت هر چه تاخیر کنی چشمت ضعیف می شود ناچار عینکی شدم . یک سر شب در کوچه می رفتم، کوچه هم تاریک بود و هم ناهموار و من در حرکت به زحمت بودم، و مکرر خم می شدم و سعی در دیدن پیش پای خود می کردم. یکی از بچه های کوچه که عجز مرا دید گفت عینک را بردارید تا چشمتان ببیند . وقتی یکی از کسان من که او هم عینک می زد روز نهم محرم در کوچه ای شنید یکی بدیگری می گوید این کافر را ببین که روز تاسوعا هم عینک می زند ؛ با کارد و چنگال غذا خوردن آن زمان معمول نبود و با دست غذا می خوردیم . تازه که شروع به استعمال کارد و چنگال کرده بودیم رفیقی داشتیم خوش صحبت و مضمون گو برای فرنگی مابی ما مضمون می گفت که آقایان سکنجبین را با کارد و چنگال میل می فرمایند ؛ تصور نفرمائید که این قصه ها خارج از موضوع است، اینها تاریخ است و تاریخ مفید همین است . البته می دانید که امروز در تعلیم تاریخ بیشتر نظر دارند به چگونگی احوال و اخلاق و آداب و رسوم مردم و تفاوت هائی که بمرور زمان می کند و بجنگ و بصلح و شرح زندگانی رجال کمتر اهمیت می دهند، و حالا می خواهم بیشتر به اصل موضوع گفتگو بپردازم : موضوع گفتگو حقوق و دانشکده حقوق بود . شاید بعضی از آقایان باشند که در باب لفظ حقوق و معنی آن توضیحات لازم داشته باشند. حقوق از اصطلاحاتی است که در زبان ما تازه است و شاید بتوان گفت که تقریباً از همان زمان که مدرسه علوم سیاسی تاسیس شد است این اصطلاح هم رائج گردیده و آن به تقلید و اقتباس از فرانسویان درست شده است، و در همه ممالک اروپا برای این معنی این قسم اصطلاح ندارند . فرانسویان مجموع قوانین و مقررات الزامی را که بر روابط اجتماعی مردم حاکم است droit  می گویند، و ما چون این کلمه را " حق " ترجمه کرده بودیم، لفظ جمع آن را گرفته برای آن معنی اصطلاح کردیم، مناسبتش هم این است که قوانین و مقررات الزامی وقتی که میان قومی برقرار باشد مردم نسبت به یکدیگر حقوقی پیدا می کنند که باید رعایت نمایند. حاصل این که "حقوق" که  می گوئیم مقصود قوانین کشور است، و علم حقوق علم به قوانین؛ و دانشکده حقوق مدرسه ای است که در آنجا قوانین تدریس می شود. تاسیس مدرسه علوم سیاسی هم برای همین بود که وزارت امور خارجه مامورینی تربیت کند که به اندازه لزوم از قوانین اطلاع داشته باشند تا بهتر بتوانند در مقابل خارجیان حقوق کشور خود را حفظ کنند . هر کشوری که روابط مردم با هم، و با دولت، در آن طبق مقررات قانونی باشد، آن کشور را قانونی می نامند، و کشورهای قانونی هم اقسام مختلف دارند که برای شما دانشجویان حقوق حاجت به شرح آن نیست و لیکن این مسئله محل تامل است که آیا کشوری بی قانون هم می شود ؟ در این باب قدری تحقیق لازم است. کشوری که قانون نداشته باشد از نظر روابط دولت با مردم استبدادی است، و از نظر روابط مردم با یکدیگر هرج و مرج است . از این رو می توانید استنباط کنید که کشور بی قانون خیلی کم است و شاید هیچ نباشد، و اگر احیاناً مملکتی در وقتی از اوقات بی قانون باشد دوام نمی کند، چون مردم با هرج و مرج نمی توانند آسایش داشته باشند، و اگر آسایش از مردم سلب شد یا از داخله خود کشور یا از خارجه قوه پیدا می شود که هرج و مرج را موقوف کند، یعنی قانونی میان مردم برقرار سازد . چیزی که هست این است که قانونی که در کشور مقرر است صورت ها و کیفیت های مختلف دارد. البته استادان شما وقتی که حقوق را برای شما تعریف و تقسیم می کردند این تحقیقات کرده اند که حقوق گاهی کتبی و مدوّن است، و گاه عادی و فرعی ، و گاه بشری، و گاه الهی یعنی دیانتی است. پس همین که کشوری را ببینیم که قوانین مدون مکتوب ندارد فوراً نباید حکم کنیم که کشور بی قانون است مگر اینکه ببینیم هرج و مرج است . وگرنه هرگاه هرج و مرج نباشد ناچار اگر قانون مدون مکتوب ندارد قانون عادی و عرفی یا قانون الهی یعنی شریعتی و دیانتی دارد.  یا اختلاطی از این اقسام مختلف است . و چنین مملکتی را هم قانونی می نامند، الا این که کشوری که قانون مکتوب مدون دارد تکلیف مردم در آن روشن تر است  و کسانی  که با قانون سرو کار دارند کارشان آسانتر می باشد . کشور ما کدام قسم از این اقسام بود؟ البته کشوری که سه هزار سال تاریخ و تمدن داشته باشد نمی شود که بی قانون صرف باشد. از آن طرف می دانیم که تا چند سال پیش قانون مدوّن مکتوب نداشتیم، پس حقیقت این است که از قسم آخری که ذکر کردیم بود، یعنی در قسمتی از امور، قانون شرعی حاکم بود و در قسمتی قانون عرفی و عادی؛ الا این که قانون هر قسم که باشد خواه مکتوب و خواه عرفی و خواه شرعی، بودنش تنها کافی نیست، مقتضی  متناسب بودنش شرط است، و مجری و محترم بودنش لازم است، و چون سخن به اینجا می رسد کار مشکل می شود، به این معنی که قانون بهر قسم از اقسام باشد در آغاز امر که ظهور می کند و وضع می شود چون اقتضای حال و احتیاج سبب وجود آن شده است غالباً با حوائج مردم مناسب و مطابق است و مرعی و محترم می باشد، اما اوضاع زندگانی مردم و احوال اقتصادی و مادی و معنوی و فکری و اخلاقی آنها، مناسباتشان با خودی و بیگانه، همواره بر یک حال نمی ماند، و تغییر می کند، و مقتضیات و احتیاجات دیگرگون  می شود . و لازم می آید که قوانین هم بر طبق مقتضای حال تغییر کند . و لیکن متاسفانه این تحول و تکامل همیشه بدرستی و چنانکه باید صورت نمی گیرد . عامه مردم عقلشان نمی رسد ، خواص هم به علت های مختلف از این وظیفه خودداری می کنند . یعنی به واسطه غفلت و نادانی، و بعضی به واسطه لاابالی گری و بی قیدی و بی همتی، و بعضی به واسطه اغراض و منافع شخصی، زیرا که انسان همیشه طالب منافع شخصی است و متاسفانه همیشه منافع شخصی خود را درست تمیز نمی دهد. و غالباً مصالح را با منافع عمومی منطبق نمییابد بلکه عکس آن را معتقد می شود، و بنابر این غالباً اشخاص طبقات متنفذ در میان مردم که موفق شده اند قوانین و آداب جاری را با  منافع شخصی و جماعتی خود منطبق کنند ، رعایت منافع عامه را مهمل گذاشته جد و اصرار می کنند دراینکه آن قوانین و آداب به حال خود باقی بماند، و تغییر نکند . به این ترتیب طبقه محافظه کار در کشور پیدا میشود . نمیخواهم بگویم محافظه کاران همه منحصراً منافع شخصی خود را در نظر دارند، البته بسیاری از آنها هم نفع عمومی را در بقای اوضاع موجود می دانند، و از روی عقیده و صمیمیت این مسلک را دارند و غالباً وجود جماعت محافظه کار برای جلوگیری از افراط، مفید و لازم است به شرط این که خودشان در محافظه کاری افراط نکنند. در هر حال، چون قوانین و آداب از مقتضای حال خارج شد و مطابق احتیاجات حقیقی نبود اجراء و رعایت آنها مشکل میشود و دو نتیجه بد ظهور می کند . یکی  اینکه جماعت کثیری از اوضاع ناراضی می شوند و کم کم پی می برند به اینکه جماعتی هستند که در نگهداری این اوضاع مجد و ساعی می باشند و بنابر این آنها هم در مقابل آن جماعت دسته بندی می کنند، و این دسته بندی غالباً از روی علم و عمد نیست بلکه به طبیعت واقع میشود . یعنی همیشه کسی نمی آید ناراضی ها را جمع کند و دسته ای تشکیل دهد؛ بلکه اوضاع و احوال طبیعهً ناراضی ها را بهم پیوند می دهد بدون اینکه خودشان متوجه باشند؛ و این کیفیت، هم در امور کشوری پیش می آید، و هم در امور شرعی و دیانتی ، خواه قانون و مقررات کتبی و مدون باشد خواه عرفی و عادی. الان در ممالک اروپا که همه قوانین مرتب مدوّن مکتوب دارند همین کیفیت به شدت جریان دارد. در کشور ما هم چهل پنجاه سال پیش، چه در اوضاع دولت و چه در دستگاه دیانت ، یعنی چه در شرع و چه در عرف، همین حالت پیش آمده بود و لیکن قبل از آن که این مطلب را دنبال کنم خوب است از نتیجه بد دوم اشاره ای بکنم و آن این است که قانون کشور همین که مطابق مقتضیات نشد و رعایت و اجرای آن مشکل شد کم کم حرمت و اعتبارش سست      می شود، و چنانکه باید محترم و مجری نمی ماند . جماعتی با توجه و یا بدون توجه از خود قانون شاکی می شوند، و گروهی از مرعی نبودنش دلتنگی می کنند، و روی هم رفته همه ناراضی می شوند. این نتیجه دوم هم چهل پنجاه سال پیش در کشور ما کاملاً ظهور کرده بود ، و حاصل آنکه هرچند از زمان قدیم در ایران قانون شرعی و عرفی  بوده است به موجباتی که شرح دادم اوضاع و حقیقت این بود که قانونی در کار نبود، و همه آن نتایج فاسدی که اشاره کردم ظهور کرده بود، یعنی مردم که آن اوضاع را منافی آسایش میل و آرزوهای خود می دیدند همواره زبان به شکایت دراز داشتند، و از این جماعت آنها که اروپا دیده یا از جریان امور آنجا آگاه بودند، چون خوشی  حال آن مردم و سعادت و ترقی آن ممالک را در سایه قانون میدانستند گفتگو از وضع قانون می کردند . و مطالبه می نمودند، و جماعتی که آن اوضاع را با منافع شخصی خود موافق ساخته بودند در حفظ آن احوال ساعی بودند، تا آنجا که در اوایل عمر من یعنی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه چون اروپا رفتن و اروپا دیدن و تحصیل اروپائی کردن، بعبارت آخری فرنگی مآبی را، یعنی مانع می شدنداز اینکه کسی به اروپا برود. و در اینجا یا در اروپا تحصیل معلومات و اطلاعات بکند. جلوگیری از قانون خواهی و قانون طلبی هم کارش به جائی رسید که بردن اسم قانون مشکل و خطرناک شد . شما آقایان که امروز در دانشکده حقوق درس قانون می خوانید، و هر روز می شنوید یا در روزنامه می خوانید که دولت فلان قانون را پیشنهاد کرده، ومجلس فلان قانون را تصویب نموده، و گاهی می شنوید که چقدر در تکمیل قوانین کشوری و محترم بودن آن اهتمام      می شود؛ نمی توانید تصور زمانی را بکنید که اگر کسی اسم قانون می برد گرفتار حسن و تبعید و آزار می گردید، و لیکن گواه عاشق صادق در آستین باشد چه همین پیش آمد برای پدر خودم و جمعی از دوستان و هم مشربان او واقع شد و آن داستان دراز است و اگر بخواهم برای شما نقل کنم وقت می گذرد، و چون به قول معروف " شاهنامه آخرش خوش است" چندین ورق از این تاریخ را برمی گردانم و به آخرش می رسم . همین که نوبت سلطنت به مظفرالدین شاه رسید، آن پادشاه یا از جهت اینکه ضعیف و بی حال بود یا واقعاً متجدد و ترقی خواه بود، بهرحال آن سختی های زمان ناصرالدین شاه را سست کرد . آدم که پیر می شود طبع نقالی پیدا می کند، و من در این مدت که برای شما صحبت می کنم قصه های بسیار به نظرم می رسد . اما از نقل آنها خودداری دارم، فقط بعضی را که مناسبت با موضوع گفتگوی ما بیشتر دارد نقل می کنم،  من جمله این یکی را  که به منزله تنفس خواهد بود: در زمان ناصرالدین شاه روزنامه در ایران منحصر بود به یک یا دو روزنامه که خود دولت طبع و نشر می کرد و آن هم اساسش از مرحوم میرزا تقی خان امیر نظام بود . مندرجات آن روزنامه عبارت بود از ذکر مسافرت های شاه به ییلاق و شکارهای او و مناصب و مشاغل و القاب و امتیازاتی که به اشخاص داده می شد . بعضی اخبار و وقایع ممالک خارجه را هم نقل می کرد، و روی هم رفته چیزی که برای مردم نفعی داشته باشد در آن دیده نمی شد . گاهی از اوقات هم در خارجه یعنی در ترکیه و هندوستان روزنامه فارسی به طبع می رسید و لیکن از آنها کسی خبری نداشت، و چندان چیزی هم نمی گفتند، و اگر وقتی حرفی می زدند که به عقیده دولت از مقتضای حال خارج بود از ورود آنها به ایران جلوگیری می شد . در سال اول سلطنت مظفرالدین شاه، پدر من که دست از طبیعت خود نمی توانست بردارد، اولین روزنامه غیر دولتی در همین شهر طهران  تاسیس کرد و مندرجات آنرا مشتمل بر مطالبی قرار داد که کم کم چشم و گوش مردم را به منافع و مصالح خودشان باز کند . آن روزنامه " ترتیب " نام داشت، من هم آنوقت به درجه ای رسیده بودم که در کار آن روزنامه – مخصوصاً در آنچه می بایست از زبانهای خارجه ترجمه شود - به پدرم دستیاری کنم . بنابراین غالباً در باب روزنامه با من گفتگو می کرد . یک روز پرسید مقاله ای که امروز برای روزنامه نوشته ام خواندی؟ عرض کردم، بلی.  پرسید :  دانستی چه تمهید مقدمه ای می کنم ؟ من در جواب تامل کردم . فرمود مقدمه می چینم برای اینکه بیک زبانی حالی کنم که کشور قانون لازم دارد . مقصودم این است که این حرف را صراحه نمی توانست بزند و برای گفتن آن لطائف الحیل می بایست بکار ببرد ، همین قدر را هم که می توانست بگوید به پشت گرمی مرحوم امین الدوله بود که صدر اعظم بود و او خود متجدد و قانون خواه بود. این واقعه و سوال و جواب دو سال پیش از تاسیس مدرسه علوم سیاسی واقع شد. این بود احوال دولت یعنی حوزه ای که در آن قانون عرفی بیشتر بکار بود. اما قانون شرع و حوزه ای که مربوط به این قانون است در چه حال بود؟ اگر بگویم شرح آن بی حد شود، لهذا از گفتن آن می گذرم . حاجتی هم نیست، چون خود آقایان مطلع هستند، و در ضمن مطالبی هم که بعد خواهم گفت به بعضی نکته ها بر خواهید خورد . پس از روزنامه  "ترتبیت " روزنامه های دیگر نیز ظهور کرد . روزنامه های فارسی خارجه هم با ما هم آوراز شدند و غوغائی بلند شد اول نتیجه ای حاصل شد مسئله تاسیس مدارس بود . البته می دانید تا زمان مظفرالدین شاه در این کشور منحصر بود به مدارس قدیمی طلاب، و یک دانشکده دارالفنون که از تاسیسات میرزا تقی خان امیر بود، و یک دانشکده موسوم به مدرسه نظام که نایب السلطنه کامران میرزا به تقلید دارالفنون تاسیس کرده بود . از این گذشته جز مکتب های سر گذرها چیزی نداشتیم . از سال سوم مظفرالدین شاه شروع به تاسیس آموزشگاههای جدید شد، اما از ناحیه مردم ، نه از ناحیه دولت . اول آموزشگاهی که دولت تاسیس کرد همین دانشکده علوم سیاسی بود که چنانکه گفتیم در سنه 1317 دایر گردید برای تربیت اعضاء به جهت وزارت امور خارجه ، مدت تحصیل این مدرسه را چهار سال قرار دادند و مواد تحصیلی عبارت بود از:  تاریخ و جغرافیا، ادبیات فارسی، و زبان فرانسه، و فقه، و حقوق بین الملل عمومی، و علم ثروت. پس چنانکه می بینید مدرسه علوم سیاسی ، هم کار شعبه ادبی دبیرستان را می کرد، هم کار دانشکده را؛ چونکه هنوز دبیرستانها به جائی نرسیده بودند که محصلین برای تحصیلات عالی تهیه نمایند، و این مدرسه هر چند برای علوم سیاسی بود و لیکن علوم مزبور بدون تاریخ و جغرافیا فهمیده نمی شود. زبان فرانسه هم که برای اعضای وزارت خارجه لازم است، ادبیات فارسی هم که برای همه کس ضرورت دارد خاصه اینکه کم کم احساس می شد که معرفت به ادبیات در کشور ما رو به انحطاط میرود . این بود که در مدرسه علوم سیاسی این درس های مقدماتی را هم مجبور بودند بدهند. از علوم سیاسی به فقه و حقوق بین الملل عمومی اکتفا کردند، چون اولاً در چهار سال پیش از این کاری نمی شد بکنند، و بیش از چهار سال هم نمی خواستند دانش آموزان را نگاه بدارند، ثانیاً از شعب مختلف علم حقوق و سیاسی اگر می خواستند درس بدهند چه شعب را می بایست اختیار بکنند در صورتی که کشور در واقع قانون نداشت، قوانین اروپا را هم به ایرانیان آموختن بی ثمر بود . با مزه تر از همه چیزی است که اگر بگویم از بس با اوضاع امروزی متفاوت است باور نخواهید کرد اما یقین داشته باشید که کاملاً مطابق واقع است . اولاً من هیچ وقت خلاف واقع نمی گویم سهل است عادت به اغراق و مبالغه هم ندارم، و آن اینست که تدریس علم فقه در مدرسه علوم سیاسی مشکلات و محظورات داشت ، و اگر آن موسسه دولتی، و مرحوم مشیرالدوله وزیر امور خارجه و صاحب استخوان نبود، یقیناً ممکن نمی شد که درس فقه را جزء مواد تدرسی این مدرسه قرار دهند و آنرا عملی کنند . حالا شاید نمی توانید حدس بزنید که این اشکال از چه بابت بود . از بابت اینکه به عقیده آقایان علما تدریس فقه می بایست به مدارس قدیم و طلاب اختصاص داشته باشد، یعنی فقیه بالضروره باید آخوند باشد، در آموزشگاهی که شاگردانش کلاهی بلکه بعضی از آنها فوکلی و بعضی از معلمین آن فرنگی بودند و روی نیمکت و صندلی می نشستند چگونه جایز بود درس فقه داده شود. باری، از دولت سر تغییر احوالی که در آن چند سال آخر روی داده بود همین قدر درس فقه را جزء موارد تدریس آموزشگاه قرار دادند و غوغائی بلند نشد و چماق تکفیر پائین نیامد، اما کسی هم حاضر نمی شد که معلمی فقه را در این آموزشگاه قبول کند. بالاخره به تدابیر و لطائف الحیل، و بعنوان اینکه درس فقه در مدرسه علوم سیاسی برای فقیه تربیت کردن نیست بلکه مقصود اینست که محصلینی که بالمآل به ممالک کفر ماموریت پیدا می کنند به مسائل شرعی که دانستن آن برای هر مسلمانی فرض است آشنا باشند، و ثواب آموختن این مسائل کفاره گناه درسهای دیگر باشد، آخوندی را که آدم خوب مقدسی بود راضی کردند که معلمی فقه را قبول کند و این مشکل به این ترتیب حل شد، و آموزشگاه بکار افتاد، و چند سال بر این منوال گذشت . ریاست مدرسه با مشیرالملک بود و معاونت ریاست، یا ناظمی، با مرحوم محقق الدوله امین دربار و مشیر الملک یعنی مرحوم مشیرالدوله اخیر علاوه بر ریاست آموزشگاه درس حقوق بین الملل هم می داد . معلمین آن دوره اکثر مرحوم شده اند. مشیرالملک در همان اوایل امر مامور وزیر مختاری به دربار روسیه شد و محقق الدوله مرحوم در اداره کردن آموزشگاه مستقل گردید. بنده هم بعد از فوت یکی از معلمین چون سنّم مقتضی شده بود به معلمی تاریخ برقرار شدم . پس از چندی محقق الدوله هم به ماموریت رفت، و ریاست آموزشگاه را به پدرم دادند و من هم معاونتش می کردم، و بعد از وفات او ریاست به بنده تعلق گرفت ،و در اینجا لازم است که از مساعدت های جناب آقای پیرنیا یعنی مؤتمن الملک نیز یاد کنم که از طرف پدر خود آموزشگاه را سرپرستی می کردند، و به علاوه تدریس علم ثروت را هم بعهده خود گرفتند. پس اول دفعه ای که در این کشور علم حقوق بین الملل تدریس شد توسط مرحوم مشیرالدوله اخیر بود، و اول دفعه ای که علم ثروت به توسط یک معلم ایرانی تدریس شد آقای مؤتمن الملک بودند، و اول کتابی هم که در علم ثروت به زبان فارسی نوشته شد آنست که من برای دانش آموزان همین آموزشگاه از فرانسه ترجمه کردم، و خبر هم ندارم که این اولین کتاب دومی پیدا کرده باشد، گویا انتظار داریم هرج و مرجی که امروز در امور اقتصادی دنیا روی داده بر طرف شود و اصول علم ثروت معین گردد آنگاه در این علم کتاب بنویسیم . اگر بخواهیم وقایع را به تفصیل بگویم و اسامی آقایانی که در آموزشگاه ریاست یا معلمی کرده، یا به اقسام دیگر به دانشکده خدمت کرده اند، یاد کنم، سخن دراز می شود و در این گفتگو من نظر به وقایع ومطالب دارم نه به اشخاص؛ پس به اختصار گذارنیده عرض می کنم که از بدو امر که من در کار آموزشگاه دخیل شدم نقشه و طرحی برای تکمیل آن داشتم، چون آموزشگاه علوم سیاسی را ناقص می دانستم و میل داشتم بقدری که میسر می شود آن را به یک دانشکده حقوق نزدیک کنم از جمله کارها که کردم این بود که مدت تحصیل را زیاد کردم و از چهار سال به پنج سال رسانیدم، و آن را دو دوره کردم: یک دوره مقدماتی ، و ، یک دوره مؤخراتی، و بنابراین گذاشتم که دانشجویان بهر یک از کلاسهائی که بموجب امتحان برای آن مستعد هستند بتوانند وارد شوند، و اگر هم قوه ورود به کلاس اول دوره مؤخراتی داشته باشد بآن کلاس پذیرفته شوند، و مقصود از این ترتیب این بود که چون دبیرستانها ترقی کنند و مکمل شوند و ما از سنوات دوره مقدماتی مستغنی شویم از آنها کسر کنیم و بدوره مؤخراتی بیفزائیم ، و همین مقصود بعدها حاصل شد و لیکن پس از آن بود که من خدمت این موسسه را ترک کرده و به خدمت دیگر مشغول شده بودم؛ و از شما چه پنهان آموزشگاه را با دلتنگی ترک کردم نه دلتنگی از کسی، بلکه از اوضاع که محیط آن زمان برای ترقی معارف و تکمیل آموزشگاه مزبور آن قسم که من مایل بودم مساعد نبود. برای توسعه آن و اضافه کردن مواد تدریس معلم های اضافی داشتیم، اضافه کردن معلم مستلزم اضافه کردن مخارج این آموزشگاه می شد و دولت آن زمان فقیر بود و نمی توانست بودجه آموزشگاه را بیفزاید، اگر هم می توانست مخارج دیگر را واجب تر می دانست، بنابر این ترقی و تکمیل آموزشگاه خیلی بتأنی و طول انجامید و آرزوهای ما به صورت حصول نپیوست ... برویم بر سر تاریخچه حقوق که در ضمن آن چند کلمه ای که از تاریخچه دانشکده باقیمانده است گفته خواهد شد: تاریخ حقوق در ایران چنان که در کشورهای متمدن دیگرمی کنند شایسته است که مورد مطالعه و تحقیقات طولانی و موضوع کتاب های مفصل باشد و یکی از مواد تحصیلی این دانشکده بشود، اما من در این چند دقیقه نقالی که برای شما بعهده  گرفته ام البته نمی توانم به این کار بپردازم و فقط چند کلمه ازین موضوع راجع به دوره خودمان برای شما خواهم گفت، و آن اینست که بنابر همان اصولی که در اول این صحبت به آن اشاره کردم، سی سال پیش در اوضاع این کشور تغییر وضع کلی روی داد که منتهی به تاسیس مجلس شورای ملی و عنوان مشروطیت دولت گردید . قضیه مفصل و از موضوع صحبت ما خارج است . آنچه مربوط بماست این است که کشور دارای قانون اساسی شد  و یک قسمت از حقوق عمومی داخلی ایران چنانکه درس آنرا خوانده اید تنظیم و تدوین گردید و در دو سه سال اول این دوره جدید مجلس شورای ملی و طرفداران آن گرفتار کشمکش با مخالفین بودند، و با آنکه اصل  مقصود از آن تغییر وضع ، استقرار عدالت، تشخیص حقوق و جریان دادن آن بود مجال نشد که در این زمینه کاری صورت بگیرد، تا اینکه سلطنت مفتضح محمد علی میرزا – چنانکه مطلع هستید – خاتمه یافت و دوره دوم مجلس شورای ملی فرا رسید، و موقع شد که باصل مطلب یعنی تاسیس و تثبیت حقوق پرداخته شود و سزاوار این بود که این کار توسط وزارت عدلیه صورت بگیرد. وزارت عدلیه هم تاسیس شده بود، چند محکمه هم برای رسیدگی به دعاوی مردم بر یکدیگر تشکیل داده بودند، اما نمی توانید تصور کنید که چه مشکلات لاینحل در کار بود . اولاً حصول این مقصود متوقف بود بر اینکه دولت ورجال مملکت طرفدار عدلیه ومقوّی آن باشند، متاسفانه و برعکس بود زیرا که اکثر کسانی که آن زمان رجال و متنفذین کشور بودند به زور و غصب و اجحاف اموالی بدست آورده بودند و می ترسیدند که قوه قضائیه کشور مقتدر و محترم باشد مدعیان ایشان آن اموال را از دست آنها بیرون آوردند، بنابراین از قوه قضائیه تقویت نمی کردند سهل است تا می تونستند در ضعیف و بی آبرو کردن و خرابی آن می کوشیدند و شرح این قسمت هم بقدری طولانی است که باید از آن صرف نظر کنم . مشکل دوم اینکه تاسیس و تشکیل یک قوه قضائیه خوب مقتدر محترم حتماً و بالضروره لوازمی دارد که همه آنها را فاقد بودیم . اولاً داشتن یک بودجه کافی و رسانیدن حقوق صحیح منظم بقضات و کارکنان عدلیه بود و حال آنکه دولت ما در حال افلاس بود و اگر هم میخواست برای عدلیه بودجه صحیح تنظیم کند نمی توانست . شرط دوم داشتن قضات و کارکنان خو ب بود که جای آن هم خالی بود . شرط سوم که اساس بود و همانست که موضوع گفتگوی ماست یعنی داشتن قوانینی که بر طبق آن قوه قضائیه بتواند محکمه بکند و حکم صادر نماید و لیکن حصول این شرط اهم از همه مشکل تر بود . خواهید فرمود پس عدلیه ما آنزمان به قول مولانا جلال الدین: شیر بی دم و سر و اشکم بوده است ؛ اگر بگوئید کاملاً حق با شماست . عدلیه ای که نه اعضاء خوب داشته باشد، نه اعضاء آن مواجب و مقرری صحیح داشته باشند، نه قوانینی در دست داشته باشند که بر طبق آن محاکمه کنند چه خواهد بود، و همین بود که متنفذین که اساساً با عدلیه مخالف بودند برای مخالفت خود وسایل خوب هم به دست می آوردند و عدلیه را ظلمیه می خواندند، الا اینکه اگر رجال کشور عاقل و افراد ملت هوشیار بودند می فهمیدند که عدلیه اگر هم بد باشد آنرا ضعیف و بی آبرو نباید کرد، باید اسباب کار برای او فراهم کرد و تقویت نمود تا خوب شود . باری، حالا شاید بفرمائید بودجه نداشتن به واسطه فقر دولت در مال بود، و اعضاء خوب نداشتن بواسطه فقر ملت در رجال، اما قوانین داشتن چرا مشکل بود . سببش چیزی بود که از تدریس درس فقه در دانشکده سیاسی ممانعت می کرد . حکومت واقعی را علمای دین حق خود می دانستند و نمی خواستند از دست بدهند، در صورتی که هر روز در حکومت خودشان احکام ناسخ و منسوخ صادر می کردند، و اگر عدلیه صحیح درست می شد یا حکومت از دست آنها بیرون می رفت یا مجبور می شدند با قید بنظامات و اصولی حکومت کنند، آنهم منافی با صرفه و مصالح آنها بود . مخالفت آقایان با حکومت قانون چنان اساس و استحکام داشت که تا مدت مدیدی محاکم عدلیه احکامی را که صادر می کردند حکم نمی نامیدند و جرات نمی کردند عنوان صدور حکم به خود بدهند، و رای خود را در دعاوی راپرت به مقام وزارت عنوان می کردند .  باری در این زمینه هم اگر بخواهیم وارد بشویم وقت می گذرد. از همین اشاره که کردم ملتفت می شوید که بهانه این بود که با وجود قانون شرع، قانون دیگر محل احتیاج وجایز هم نیست و حتی چیز دیگر را قانون نمی توان نامید. این بود که در مجلس شورای ملی وضع قوانین برای عدلیه مشکل بلکه محال بود یعنی عدلیه نمی توانست اساس پیدا کند . از آن طرف اقتضای روزگار و عقیده متجددین قانون را لازم می دانست، و وزیر عدلیه بیچاره میان دو سنگ آسیا گرفتار بود، بالاخره مرحوم مشیرالدوله اخیر که وزیر عدلیه شد، تدبیری اندیشید و در مجلس عنوان کرد که عدلیه محتاج به قوانینی است و آن قوانین مفصل است، و اگر بخواهیم آنها را ماده به ماده از مجلس بگذرانیم سال ها بلکه قرنها طول می کشد، از این گذشته ما که در این طریق جدید تازه کاریم در وضع قوانین ممکن است اشتباهات بکنیم و قوانین بد بگذرانیم، بهتر آنست که مجلس به کمسیون عدلیه خود ماموریت بدهد که قوانینی را که دولت برای عدلیه پیشنهاد می کند، مطالعه و تصویب کنند ، و پس از تصویب کمسیون آن قوانین موقتاً در عدلیه مجری باشد و به آزمایش گذاشته شود، و پس از تنفیخ و تهذیب به مجلس پیشنهاد شود و به تصویب رسیده صورت قانونیت پیدا کند . این طریقه به زحمت زیاد در مجلس قبول شد، اما مشکلات کمیسیون هم کمتر از خود مجلس نبود . خلاصه با مرارت و خون دل فوق العاده و با رعایت بسیار که نسبت به نظرهای آقایان علما به عمل آمد مبادا حکومت شرعیه از میان برود، اول قانونی که از کمیسیون گذشت قانون تشکیلات عدلیه بود که بر طبق آن عدلیه ایران دارای محاکم صلح و محاکم استیناف و دیوان تمیز و متفرعات آنها گردیدید و دوم قانونی که گذشت قانون اصول محاکمات حقوقی بود که تهیه آنرا مرحوم مشیرالدوله دیده و زحمت گذارندنش را از کمسیون کشیده بود، اما هنوز رسمیت نیافته بود تا اول سال 1330 قمری یعنی 25 سال پیش نوبت اولی که من وزیر عدلیه شدم آن قانون را به رسمیت رسانیدم و حکم به اجرای آن دادم . من در وزارت عدلیه مدتی نماندم ولی چیزی نگذشت که چون بر طبق همان قانون تشکیلات می خواستند دیوان تمیز را تاسیس کنند تکلیف ریاست آن را به من کردند و پذیرقتم و همان قانون اصول محاکمات حقوقی را به وسیله دیوان تمیز به جریان انداختم. آنگاه با مرحوم مشیرالدوله و آقای حاجی سید نصرالله تقوی و دو سه نفر دیگر کمسیونی تشکیل داده به تهیه و تنظیم قانون اصول محاکمات جزائی پرداختیم، و این کار در موقعی بود که مجلس شورای ملی تعطیل بود، و آن تعطیل قریب سه سال طول کشید ومجدداً منعقد نشد مگر بعد از شروع جنگ بین الملل. معهذا وقتی که ما قانون اصول محاکمات جزائی را تمام کردیم آن را هم به عنوان قانون موقتی به جریان انداختیم . اما تصور نکنید این کارها به آسانی انجام گرفت . کشمکش ها کردیم، لطائف الحیل بکار بردیم، با مشکلات و دسیسه ها تصادف کردیم که مجال نیست شرح بدهم. من جمله اینکه مقدسین، یعنی مزدورهای، چماق شریعت را نسبت به قوانین بلند کردند و در ابطال و مخالفت آنها با شرع شریف حرف ها زدند و رساله ها نوشتند که از جمله به خاطر دارم که یکی از آن رساله ها اول اعتراض و دلیلش بر کفری بودن آن قوانین این بود که د رموقع چاپ کردن آنها فراموش شده بود که ابتدا به بسم الله الرحمن الرحیم بشود . با این مخالفت ها و ضدیت ها و شیطنت ها مقاومت کردیم، و چون اقتضای روزگار تغییر کرده بود اساس کار خراب نشد. قوس های صعود و نزول طی کردیم و به جزر و مدها دچار شدیم اما غرق نشدیم الا این که به اصل قوانین هنوز دست نزده بودیم زیرا که قانون تشکیلات و قانون اصول محاکمات حقوقی و محاکمات جزائی چنانکه میدانید مربوط به اساس محاکم عدلیه و عملیات آنهاست و فقط محاکمه را تنظیم می کند و حقوق اصلی مردم را بر یکدیگر و اموری که بر زندگانی اجتماعی حاکم است مشخص نمی نماید، و این اصول به قوانین مدنی و جزائی استقرار می یابد و قوانین تجارت نیز متمم آن می باشد، و لیکن تهیه این قسمت و پیش بردن آن از آن  قسمت اول هم مشکل تر بود زیرا که در آن قسمت در مقابل معارض ها و معترض ها می گفتیم این قانون نیست مقرراتی است که عملیات محاکم عدلیه را تحت نظم و قاعده در می آورد، ولی اگر می خواستیم نغمه قانون مجازات و قانون مدنی را بلند کنیم هنگامه برپا می شد که در مقابل قانون شرع قانون وضع می کنند هر چند در جواب این اعتراضات حرف حسابی داشتیم و می گفتیم در امور جزائی سال ها بلکه قرنها که قانون شرع درجریان نیست، و اگر قانون مجازاتی برای امروز تنظیم نکنیم معنی آن اینست که مجرمین و جنایت کاران نمی یابد مجازات شوند، یا باید درعملیات قدیم یعنی گوش و دماغ بریدن و مهار کردن و آدم گچ گرفتن و امثال آنها مداومت شود. و اما در امور حقوقی مخالفتی با قانون شرع نیست فقط لازم است که آن قانون ماده بندی شود و به صورت قوانین امروزی تنظیم و تدوین گردد و به فارسی در آید تا مردم تکلیف خود را بدانند و بفهمند و قانون مجری شود . اما این حرف ها در مقابل مردم مغرض و بی انصاف موثر نبود و ما را از مخمصه محفوظ نمی داشت . این بود که این قسمت را محرمانه شروع کردیم و به اتفاق آقای تقوی و آقای فاطمی مشغول شدیم، در حالیکه اطمینان نداشتیم که زحمتی که میکشیم هیچوقت به ثمر برسد و به موقع عمل بیاید. خداوند یاری کرد تا مقداری از این کار صورت گرفت و ورق بکلی برگشت، هم اساس عدلیه از نو ریخته شد و هم قوانین تکمیل و تجدید شد، و آنچه ما پنهانی و با هزار احتیاط میخواستیم درست کنیم علنی و آشکارا صورت گرفت و قوانینی تنظیم شد که امروز در دست دارید و به شما تعلیم می شود، و با آنکه من چانه ام تازه گرم شده متاسفانه وقت گذشته است که باز به شرح و بسط پیردازم و از زحمات کسانی که در این کارها دخیل بوده اند تقدیر کنم . بعلاوه این قسمت دیگر جزء تاریخ نیست، وقایع روز است، و خودتان می دانید و غرض من هم دراین بیانات این نبود که اشخاص را معرفی کنم، و از هر کس اسم بردم از ناچاری بود که تاریخچه ام ناقص و ابتر نشود و برای تکمیل مرام یک کلمه دیگر مانده است که بگویم و آن اینست که برای استحکام اساس قوه قضائیه، و همچنین ادارات دیگر، علاوه بر تهیه قوانین تربیت اشخاص لازم بود، و بهترین وسیله برای این کار تکمیل آموزشگاه علوم سیاسی و دانشکده حقوق بود که از دیر گاهی منظور نظر بود، و بالاخره در حدود پانزده شانزده سال پیش به این کار هم دست برده شد. وزارت عدلیه یک آموزشگاه حقوق تاسیس کرد و پس از سه چهار سال چنین به نظر رسید و حق همین بود که جدا بودن آموزشگاه علوم سیاسی و آموزشگاه حقوق از یکدیگر معنی و لزوم ندارد، پس آنها را با هم ترکیب کردند و قسمتهای مقدماتی را هم به واسطه اینکه دبیرستانها توسعه یافته بود دیگر محتاج الیه ندانستند و موقوف کردند، و آموزشگاه به وزارت معارف منتقل شد و به صورت حالیه در آمد، و اخیراً اسم آن دانشکده حقوق شد و یک شعبه از دانشگاه بشمار رفت، و امید وارم با توجهاتی که در این دوره نسبت به ترقی معارف می شود روز بروز بر توسعه و تکمیل دانشکده افزوده شود، و دانشکده حقوق ما یک فا کولته حقوق حسابی شود. و از این نکته غافل نشویم که دانشکده حقوق اگر چنان که باید باشد به قوانین کشور خدمت شایان می تواند بکند . به خاطر بیاورید که دو سال پیش موقع افتتاح شورای دانشگاه در بیانات خود خاطر نشان نمودم که در دانشگاه تنها تعلیم علوم نباید بشود بلکه تکمیل علوم هم باید بشود. دانشکده حقوق تنها علم حقوق، یعنی قوانین را نباید عهده دار باشد بلکه باید علم به قوانین و حقوق را تکمیل کند، یعنی در قوانین کشور مطالعات نماید و معایب و نقایصی که در آنها هست معلوم و مقامات مربوطه را متوجه سازد تا به رفع معایب و نقایص بپردازند، زیرا چنانکه در آغاز این گفتگو اشاره کردم اوضاع دنیا و زندگانی بشر دائماً در تغییر و تحول است و قوانین هم همین حالت را دارند و هیچوقت نمی توان معتقد شد که قانون موجود کامل و بی عیب و بی نقص است، و لیکن البته وضع قانون خوب و اصلاح قانون ناقص و معیوب علم و معرفتی لازم دارد که اساس آن در دانشکده حقوق باید تحصیل شود، تا وقتیکه در علم حقوق به آن مقام نرسیده اید باید خود را ناقص بدانید ولیکن امیدوارم که ناقص نمانید .                               (((((((((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))) پاورقی ها : 1 - نظم بالا بیتی منتخب از قصیده ی اثر طبع  مرحوم  استاد جلال الدین همایی در فقدان  فروغی ذکاء الملک است. 2- زندگی نامه این مرد بزرگ و دانشمند در مجموعه نفیس پژوهشگران معاصر ایران تالیف:  آقای هوشنگ اتحاد ( جلد اول،  نشر فرهنگ معاصر  - که متاسفانه برغم ابداع شیوه تازه و علمی در معرفی رجال، این اثر نزد بسیاری مغفول مانده )  آمده است . همچنین فرزند ایشان آقای محمود فروغی در آذر ماه 1353، زندگی نامه پدر بزرگوار خود را نگاشته که در مقدمه کتاب مقالات فروغی، از  انتشارات توس با همکار مجله یغما درج شده است. و بلاخره در باره فعالیت سیاسی و نقش مورد انتقاد مرحوم فروغی در این وادی،  به کتاب:  ذکاء الملک فروغی و شهریور 20 ،  نوشته دکتر باقر عاقلی( مشتمل بر خاطرات شادروان مهندس محسن فروغی – فرزند استاد) ، انتشارات علمی، چاپ اول، تهران مراجعه شود. شایان ذکرست در تنظیم مقدمه بالا  از هر سه منبع فوق و بیشتر از کتاب اول بهره برده ایم، که خود نقل سایر گویندگان و ادبای معاصر ( و نه نویسنده محقق و کوشای کتاب) است . 3 – کتاب مجالس النفایس، میر نظام الدین علیشیر نوائی، به تصحیح شادروان دکتر علی اضغر حکمت، کتابخانه منوچهری، چاپ اول، 1363 ، تهران - ص 84 4 -  " کرمنن با نام مستعار تیمن،  کتابی در باره "خطباء"  نوشته که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است در این کتاب سخنگویان به سه دسته تقسیم شده اند . دسته اول: کسانی که نطق خود را مینویسند و از روی نوشته می خوانند و شنوندگان را بیش از دیگر سخنگویان خسته و آزرده میسازند، بجای اینکه کسی به سخنان این چنین گویندگان،  گوش فرا دهد، همه در انتظار ختم کلام،  صفحات خطابه آنانرا پیش خود می شمارند . دسته دوم کسانی هستند که نطق خود را از برکرده و مانند بازیگران صحنه نمایش حضار را فریب می دهند . دسته سوم آنانکه فی البدایهه سخن می گویند، البته کلام این اشخاص از عبارات سست و نادرست یا الفاظ ناصواب خالی نیست و هرگاه عیناً بیانات ارتجالی ایشان کسوت طبع  بپوشد باب طبع خوانندگان دیر پسند واقع نگردد ولی چون روح دارد و از روی حقیقت و عاری از تکلف و تصنع گفته می شود دلچسب و موثر است . پس ناطق واقعی کسی است که بطور طبیعی و ساده مرتجلا سخن بگوید ."  {  بنقل از مقاله " سخنگویی امروز "  بقلم علامه حقوق و ادیب بزرگوار مرحوم استاد علی پاشا صالح ← مجله آینده ، دوره چهارم شماره 2 (شماره مسلسل 42 )  آبان ماه 1338 ) .  بلاشک مرحوم فروغی در دسته سوم خطبای برشمرده جای داشته است.  نوشته شده توسط محمد مهدی حسنی در چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۴۹ ق.ظ | لینک ثابت | منوی اصلی صفحه نخست آرشيو وبلاگ پروفایل مدیر وبلاگعناوین مطالب وبلاگ سخن نخست و حرف های بعدی حقوق مدنی و تجارت حقوق اراضی و املاک آئین دادرسی حقوق ثبت حقوق - تاریخ و کلیات پرسش و پاسخ حقوقی حقوق بین الملل حقوق جزا و کیفری قلمی خودم(مخیّل) مقالات و تحقیقات ادبی دادگستری در متون ادب فارسی حقوق تطبیقی شعر دوستان تقی خاوری (راوی) اشعار و نثر های گزیده یادها و مناسبت ها بانگ قوانین و مقررات داستان کوتاه مسایل روز - سیاسی مسایل روز - قضا، وکالت، قانون مسایل روز - دولتیان و ادبیات زنان آزموده های حقوقی هنر معرفی کتاب و نشریات کشکول اینترنتی لطایف القضاء تصویر طنز (کاریکاتور) درباره ی ما این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی، گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی" خواهم زد. چرا و چگونه؟ می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید. مائیم و نوای بینواییبسم اله اگر حریف مایی *****************دیگر دامنه های وبلاگ :http://hassani.irhttp://hasani.info* * * * * * * * * * *« کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل پایه یک دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25 تلفن : 8464850 511 98 + و 8464851 511 98 + مي باشد. * * * * * * * * * * *امیل : hasani_law@yahoo.com* * * * * * * * * * *نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است. » پیوند ها - دوستان (انوج)بربرود سپهر عدالت ...یه حرفایی همیشه هست صبر زرد و جیغ بنفش وکالت و مشاوره حقوقی، وکیل دادگستری مُشتي شعر براي اين روزها.. کلوپ فارسی سایت حقوقی برهان قاضی دادگستر فقه پلی است برای حقوق ایران داوری وبلاگ حقوقی هنری برگ سبز موسسه حقوقی هامون وبلاگ شخصی مهندس گنعلیخان وکیل باشی سایت حقوقی راه مقصود جامعه سردفتران و دفتریاران استان یزد اسفار - سید علی طباطبایی یزدی محمد افضلی ابراهیمی خطاط حقوق امریکا و انگلستان و فرانسه حقوق روز آرشیو فروردین ۱۳۹۶ بهمن ۱۳۹۳ دی ۱۳۹۳ آذر ۱۳۹۳ بهمن ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۲ آذر ۱۳۹۲ خرداد ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۱ آذر ۱۳۹۱ تیر ۱۳۹۱ خرداد ۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ اسفند ۱۳۹۰ بهمن ۱۳۹۰ دی ۱۳۹۰ آذر ۱۳۹۰ شهریور ۱۳۹۰ مرداد ۱۳۹۰ تیر ۱۳۹۰ خرداد ۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ فروردین ۱۳۹۰ اسفند ۱۳۸۹ بهمن ۱۳۸۹ دی ۱۳۸۹ آذر ۱۳۸۹ آبان ۱۳۸۹ مهر ۱۳۸۹ شهریور ۱۳۸۹ مرداد ۱۳۸۹ تیر ۱۳۸۹ خرداد ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فروردین ۱۳۸۹ آرشيو سایر پیوند ها آمار لحظه به لحظه جهان دستور (پایگاه قوانین و مقررات کشور) گنجور Linkograph لینکوگراف ترمينولوژي قوانين و مقرارات بانك قوانين كشور ( دادگستري استان تهران ) بانک مقالات حقوقی معاونت آموزش دادگستری استان تهران سيستم قوانين کشور صندوق حمايت وکلاء و کارگشايان دادگستري كانون سردفتران و دفترياران پایگاه اطلاع رسانی دولت مجلس شوراي اسلامي سازمان ثبت اسناد و املاك کشور سازمان ثبت احوال کشور سازمان بازرسي كل كشور روزنامه رسمى ج. ا. ا. دفتر امور بین الملل قوه قضاییه دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي ماهنامه حقوقي دادرسی دادگستري استان اصفهان راهنمای موضوعی نشريات حقوقی ايران شبکه خبری قسط ندای صادق نیروی انتظامی ج. ا. ا. (ناجا) ترمینولوژی حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران قالب وبلاگجستجوگر قالب وبلاگ آخرین پست ها برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم بیانیه انتخاباتی - اهداف، دیدگاه‌ها و برنامه‌های محمد مهدی حسنیبیوگرافی محمد مهدی حسنی کاندیدای مستقل نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان: انتخابات نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسانبررسی فقهی حقوقی ماهیت حق زوجه بر مهریه و قابلیت اسقاط آنزمان نصيحت‌گويي مستقيم گذشته استتوصیه­ هایی حرفه ­ای و اخلاقی از استادِ کاتوزیان آزموده‌های حقوقی 15- بررسی دادنامه‌هایی درباره شرط اخذ رضایت شرکا برای صدور سند مالکیت مفروز موضوع ا عتراف و تجدیدنظر از احکام در حقوق کیفری انگلستانآخرین سفر دکتر کاتوزیان: بهار 1393؛ مشهدبازخوانی نخستین دادرسی قانونی (عرفی) در کشور ما؛محاکمه عاملان فروش دختران قوچانی و به اسارت رفتن زنابرگزاری مراسم بزرگداشت درگذشت زنده یاد دکتر کاتوزیان در مشهدمهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 4 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393 مهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 3 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393دربارۀ کمیتۀ سازماندهی زنان آسیب دیدۀ اجتماعی آثار و اندیشه سزار بکاریاحمایت از حقوق مصرف کننده در ادبیات حقوقی ایرانجایگاه تحصیل مال نامشروع در جرائم علیه مالکیت و اموالبیماری های روانی و ازدواج معرفی و نقد فیلم : کشتن مرغ مقلدمصلحت در نکاح اطفال و ضمانت اجرای آنمعرفی کتاب « بررسی یک پرونده قتل»دادگاه کیفری بین‌المللی و مقابله با بی کیفریاقرار در آینه امثال فارسیحق تقدّم در پذیره نویسی سهام جدید شرکتهای سهامی بررسی نظام قضایی لبنانبررسی مفهوم و مصادیق قراردادهای مستمرامنیت حقوقی یا عدالت و انصاف (آزموده‌های حقوقی 9)راه اندازی وبسایت کانون وکلای دادگستری خراسانمفهوم و قلمرو نقض حقوق مالکیت صنعتی (مطالعه تطبیقی در حقوق ایران و انگلستان) RSS POWERED BY BLOGFA.COM Web Toolbar by Wibiya وبلاگ-ساعت فلش در چه بگویم؟ در همه ی اينترنت وبلاگ-کد جستجوی گوگل آمار View Untitled in a larger map کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ dad-hassani محفوظ می باشد. طراحی شده توسط یاس تم