hassani.ir - انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی  









Search Preview

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

hassani.ir
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) - انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی ) - حقوقی - ادبی - اجتماعی
.ir > hassani.ir

SEO audit: Content analysis

Language We have found the language localisation:fa
Title چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
Text / HTML ratio 67 %
Frame Excellent! The website does not use iFrame solutions.
Flash Excellent! The website does not have any flash contents.
Keywords cloud و در از به دعوی است انتقال که قائم مقام می یا را این ماده شده حقوق دادرسی قانون آن
Keywords consistency
Keyword Content Title Description Headings
و 353
در 216
از 164
به 142
دعوی 92
است 85
Headings Error! The website does not use (H) tags.
Images We found 13 images on this web page.

SEO Keywords (Single)

Keyword Occurrence Density
و 353 17.65 %
در 216 10.80 %
از 164 8.20 %
به 142 7.10 %
دعوی 92 4.60 %
است 85 4.25 %
انتقال 83 4.15 %
که 76 3.80 %
قائم 73 3.65 %
مقام 62 3.10 %
می 61 3.05 %
یا 60 3.00 %
را 54 2.70 %
این 49 2.45 %
ماده 47 2.35 %
شده 46 2.30 %
حقوق 40 2.00 %
دادرسی 39 1.95 %
قانون 38 1.90 %
آن 38 1.90 %

SEO Keywords (Two Word)

Keyword Occurrence Density
قائم مقام 60 3.00 %
مقام قانونی 20 1.00 %
و در 19 0.95 %
منتقل الیه 18 0.90 %
آئین دادرسی 17 0.85 %
است و 17 0.85 %
نسبت به 16 0.80 %
انتقال دعوی 15 0.75 %
انتقال گیرنده 14 0.70 %
یکی از 13 0.65 %
دعوی را 11 0.55 %
که در 11 0.55 %
می شود 11 0.55 %
و یا 11 0.55 %
است که 11 0.55 %
در مورد 11 0.55 %
اصحاب دعوی 10 0.50 %
منتقل علیه 10 0.50 %
شده است 10 0.50 %
می تواند 10 0.50 %

SEO Keywords (Three Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
قائم مقام قانونی 20 1.00 % No
آئین دادرسی مدنی 9 0.45 % No
به نقل از 8 0.40 % No
عمومی و انقلاب 7 0.35 % No
دادگاههای عمومی و 7 0.35 % No
نقل از دکتر 7 0.35 % No
از اقامه دعوی 6 0.30 % No
قانون آئین دادرسی 6 0.30 % No
در این باره 6 0.30 % No
انتقال بعد از 5 0.25 % No
از صدور حکم 5 0.25 % No
به این ترتیب 5 0.25 % No
و منتقل الیه 5 0.25 % No
از آن حکم 5 0.25 % No
و قائم مقام 5 0.25 % No
بعد از اقامه 4 0.20 % No
و پذیرفته شده 4 0.20 % No
چه در مقررات 4 0.20 % No
سید محسن صدر 4 0.20 % No
نسبت به آن 4 0.20 % No

SEO Keywords (Four Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
به نقل از دکتر 7 0.35 % No
دادگاههای عمومی و انقلاب 7 0.35 % No
دکتر سید محسن صدر 4 0.20 % No
اقامه دعوی شده باشد 4 0.20 % No
انتقال بعد از اقامه 4 0.20 % No
وصی و منتقل الیه 4 0.20 % No
مفهوم قائم مقام قانونی 4 0.20 % No
بعد از اقامه دعوی 4 0.20 % No
دادرسی دادگاههای عمومی و 4 0.20 % No
و انقلاب در امور 4 0.20 % No
عمومی و انقلاب در 4 0.20 % No
سید محسن صدر زاده 4 0.20 % No
از اقامه دعوی شده 4 0.20 % No
قائم مقام قانونی از 3 0.15 % No
نسبت به آن حکم 3 0.15 % No
به شخص ثالث منتقل 3 0.15 % No
مدعی یا مدعی علیه 3 0.15 % No
عبدا شمس،همان منبع  ص 3 0.15 % No
دکتر عبدا شمس،همان منبع 3 0.15 % No
آئین دادرسی دادگاههای عمومی 3 0.15 % No

Internal links in - hassani.ir

برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکم انتقال مبیع در اثنای مدت خیار تخلف از شرط
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مطالبه وجه التزام در تعهد پولی یا دین 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جایگاه مشاوره حقوقی در مدیریت اجرا و قراردادها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بالا رفتن از دیوار مستأجر قدیمی - دادرس یا کارشناس، کدام مقصرند؟!!
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقد و بررسی لایحه حمایت خانواده
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بحثی در شروط ضمن عقد نکاح به نفع زنان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پيشنهادهايي براي اصلاح قوانين خانواده 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت اول
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت دوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت سوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حریم خصوصی (با نگاهی به بند 6 فرمان 8 ماده ای حضرت امام ره)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
احکام محرومیت از تحصیل، تصمیم قانونی یا سلیقه ای؟!! 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تمدید مجدد اجرای آزمایشی قانون مجازات اسلامی بازگشت به عقب یا فرار به جلو
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقش رضایت شرکا درصدور سند مالکیت مفروز موضوع مواد 147 و 148 ق. ثبت  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قوق ثبت 2 - انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال املاک مجهول المالک ثبتی، از قلم افتاده و جاری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 3 - انواع مال غیر منقول به لحاظ ثبت دفتر  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال چشمه ها و قنوات مستقل و غیر مستقل و حقابه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 4 - انواع مال غیر منقول به اعتبار ماهیت آن  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال منافع  و  حقوق عینی : انتفاع، ارتفاق، کسب و پیشه و تجارت، رهن و معاملات با حق استرداد، ثمن اعیانی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 (قسم اول) – (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت و شهرداری ها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم دوم) - (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی موات  اراضی منابع طبیعی و  مستحدث ساحلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم سوم) -  (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی دولتی موات خارج از محدوده شهرها  و واقع در محدوده شهرها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استثنا بر استثنا - نقدی بر ماده واحده الحاق يك تبصره به‌ماده1 لايحه قانوني نحوه خريد و تملك
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منع تغییر کاربری و تفکیک اراضی کشاورزی ( بررسی پیشینه و مقررات لازم الاجرا - 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعریض معایر بی پرداخت حقوق مالکین واجرای مقررات خرید و تملک  (حقوق شهرسازی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آیا گزارش اصلاحی دارای اعتبار امر مختومه است؟ 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تشخیص ارزش و تاثیر گواهی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شوراهای حل اختلاف (پیشینه و بررسی قانون جدید
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قضاوت زنان ( گلایه ای ازطرف زنان قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سرگذشت نخستین قانون جزا و چگونگی تشکیل پلیس در ایران  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وصیّت وکیل سداد (زندگی نامه و وصیت شادروان احمد شریعت زاده)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
طرح مباحثی از حقوق بین الملل خصوصی و صلاحیت محاکم در امر تابعیت (نقد کتاب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بانگ قوانین و مقررات     
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین و مقررات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین برای گوشی های همراه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جدول آسان محاسبه ارزش روز مهريه در سال 1389
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نمونه استشهاد و دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
درخواست تغییر نام افراد (نمونه دادخواست و لایحه تجدیدنظرخواهی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعرّض قوه قضاییه به اصل استقلال کانون های وکلای دادگستری - آزمون و خطایی دیگر
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وقتی حق دفاع رنگ می بازد 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سایه بیم شَغَب بر جشن استقلال کانون وکلای خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
واکاوی یک تجربه سخت وکالتی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش رابطه مالی وکلای دادگستری با موکلین
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حاشیه ای بر اعلام نتیجه انتخابات کانون وکلاء دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
به بهانه انتخابات ششمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تاریخ وکالت در ایران1 - وکالت در ایران باستان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
این راه که می رویم به ترکستان است
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وضع حق الوكاله ها و معاش وکلای دادگستری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آنچه باید همسر یک وکیل دادگستری بداند 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
10
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
معرفی بخش و بحثی در معنی و اهمیت طنز و حکایت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از کدو مطبخ قلندری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 تعزیه دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند مطایبه از نوادر (ترجمه کتاب مُحاضَرات راغب اصفهانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر ادیب الممالک فراهانی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مناظره منبر و دار
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر انوری ابیوردی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکایت طنز از مقامات حمیدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پندهایی منتخب از رساله درویش نامه (صد پند )
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فصل سوم از رساله التعریفات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منتخب چند حکایت طنز از رساله دلگشا   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از لطائف الطوائف
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استفتاء و جواب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مثنوی شهر خاموشان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شتر یک غاز و خر بی قیمت 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
امید کُشی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کبر قاضی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شکستن کاسه مجنون
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بر عکس نهند نام زنگی کافور  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
برخورد قاضی و وکیل؟!!  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تندخویی قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تفاوت ورد با هارد  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بجوی رفته باز آید آب  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ننه ام بهتر از تو نفرین می کند   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
همان که آقا در محراب گفت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
زبان زرگری (لوترا) - کنکاشی در زبانهای ساختگی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش ضرب المثل  دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تجاهل عارف (کنکاش یک اصطلاح ادبی و معادلات آن در فرهنگ عامه)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ایراد بنی اسرائیلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مرگ به انبوه جشن است( واکاوی یک مثل ادبی) 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه مریم (واکاوی یک مثل و کنایه ادبی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فرهنگ "ماست مالی" (لته یی هست که دم دهن آقا محمد حسین را ببندد؟)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شب یلدا – پیشینه تاریخی و انعکاس آن در ادب فارسی و فرهنگ عامه 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه در آئینه مثل های فارسی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز در افغانستان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز به روایت شاردن
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

Hassani.ir Spined HTML


/> چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) چه بگویم؟ انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی )   انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی ) نوشته : محمد مهدی حسنی الف – طرح بحث : گاهی در جریان دادرسی، یکی از متداعیین، موضوع دعوی را -  اعم از اینکه خواسته جزو حقوق عینی یا دینی باشد) به شخص ثالث منتقل می کنند، در فرض بحث، این پرسش پیش می آید :  آیا با از بین رفتن سمت انتقال دهنده،  انتقال گیرنده می تواند به قائم مقامی وی همان دعوی را تعقیب کند یا خیر ؟ یکی از مباحث ظریف و در عین حال نامانوس و غریب -  مورد اخیر بعلت سکوت همیشگی قانونگذاران آئین دادرسی مدنی در این باره –   همین موضوع است.  اینجانب چند بار در طی دوران وکالت خود، با معضل "انتقال دعوی به تبع انتقال حق مورد اختلاف"  برابر شده ام.   گاهی بدلیل پیش گفته ( تصریح نکردن قاعده مورد بحث بوسیله قانون گذار ) دادرسان در پذیرش منتقل الیه جدید بعنوان قائم مقام قانونی خواهان یا خوانده درنگ کرده اند .... و زمانی ابدا نپذیرفته اند... .  بخاطر دارم در دعوایی که موکل خواهان بود، بنده متعاقب تفویض وکالت از انتقال گیرنده، وی را بعنوان خواهان جدید ( قائم مقام موکل قبلی ) به دادگاه معرفی نمودم، لیکن در عین ناباوری از ناحیه دادرس ارشاد شدم به اینکه دعوی را مسترد و همان دعوی را دوباره از طرف منتقل الیه طرح کنم ؟!! بنابراین در حقوق شکلی، جای چنین بحثی که بنحو مستقل طرح شود و متضمن کنکاش و بیان دکترین و رویه های قضائی در این باره باشد، خالی است . در مقاله حاضر ، ابتدا و به ایجاز به مفهوم " قائم مقام قانونی " و تفاوت آن با نمایندگی می پردازیم و سپس اهمیت و جایگاه " اثار حقوقی مترتب " بر موضوع مورد کنکاش قرار می گیرد . آنگاه به پیشنه تاریخی بحث از طریق بررسی مقررات سابق مرتبط  می پردازیم . پس از آن با جستجو در مقررات لازم الاجرای جدید هر جا که بنحوی موضوع انتقال دعوی " قائم مقام قانونی " مورد تذکر قانونگذار واقع شده است ، احصاء می شود . در پایان بحث نتیجه گیری و با بیان نظر دانشمندان و سخنوران علم حقوق، و رویه قضایی بر لزوم پذیرش " انتقال دعوی " بعنوان یک قاعده حقوقی شکلی تاکید خواهیم کرد و همچنین بحثی فرعی، لیکن مهم را تذکر خوایم داد.  ب – مفهوم قائم مقام قانونی و تفاوت آن با نمایندگی : در قوانین مختلف ماهوی به موضوع قائم مقام قانونی اشاره شده و حقوق منتقل علیه از این حیث مورد حمایت و تاکید قانونگذار قرار گرفته است. مواد 33 و 42  قانون اسناد و املاك، ماده 65 قانون محاسبات عمومي كشور، ماده 7 قانون تملك آپارتمانها، ماده 65 قانون مالیات های مستقیم ، ماده 2 قانون راجع به انكار زوجيت، ماده 2قانون صدور چک، ماده 14قانون تجارت الكترونيكی و .... نمونه از این قوانین است . استاد دکتر ناصر کاتوزیان در کتاب قواعد عمومی قراردادها میفرماید : "  اصطلاح " قائم مقام " در هیچیک از قوانین تعریف نشده است. در لغت بمعنی " جانشین " و " نایب " هر دو آمده است. در قوانین نیز هر دو معنی دیده می شود چنانکه در ماده 395 قانون تجارت " قائم مقام تجارتی" اعم از اقسام نمایندگی است و در ماده 418 همان قانون، هنگامی که گفته می شود: " مدیر تصفیه قائم مقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد بجای او از اختیارات و حقوق مزبوره استفاده کند"، نوعی ولایت را به ذهن می آورد و معنی جانشینی نیز در آن مورد نظر است (ماده 36 قانون اعسار مصوب 1313 ).  ولی در موارد 219 و 231 ق . م . مفهوم نمایندگی راه ندارد و معنای ویژه ای را می رساند که با " جانشینی " نزدیک بنظر می رسد . "قائم مقام" نه یکی از دو طرف عقد است نه نماینده آنان. بیگانه ای است که بدلیل انتقال حقی از سوی یکی از دو طرف به او، جانشین طرف اصلی می شود و عهده دار اجرای مفاد عقد است . پس، در تعریف " قائم مقام " به معنای ویژه خود، می توان گفت : کسی است که بطور مستقیم یا بوسیله نماینده خود در تراضی شرکت نداشته، ولی در نتیجه انتقال تمام یا بخشی از دارایی یکی از دو طرف به او، جانشین طرف قرارداد و عهده دار و بهره مند از اجرای آن شده است. " * 1 و آقای دکتر عبدالله شمس در توضیحی زیاده خلاصه گوید : " قائم مقام شخصی است که به جانشینی دیگری دارای حقوق و تکالیف او میگردد ... " * 2 حقوقدانان قائم مقام قانونی را به اعتبار انتقال تمام دارائی یا انتقال حقی خاص، به دو دسته تقسیم می کنند :  الف – قائم مقام عام مانند وراث، موصی له و طلبکارهای عادی ( دیّان متوفی) که بدون وثیقه اند " و  ب – قائم مقام خاص مانند انتقال گیرنده و غیره . * 3 پاره ای از نویسندگان حقوق دعوی را همان "حق" دانسته، که از حالت سکون بیرون آمده و با طرح شدن در دادگاه، حالت تحرک پیدا می کند. * 4   بنابر اصل هر فردی می تواند بدلخواه و در حدود قوانین و نظم آمره حقوق خود را واگذار نماید، هرچند آن مورد انکار و موضوع دعوی ثالث باشد . در مورد انتقال مال غیر منقول ماده پنجم لایحه قانونی اشتباهات ثبتی و اسناد مالکیت معارض مقرر میدارد : " دارنده سند مالکیت معارض مادام که تکلیف نهایی سند مزبور در دادگاه  معلوم نشده حق هیچ گونه معامله نسبت بآن را ندارد ولی میتواند حقوق متصوره خود را به دیگری انتقال دهد" . و در باره انتقال ملک مورد اعتراض در اثنای عملیات مقدماتی ثبث،  ماده 42 قانون ثبت میگوید: " هر گاه مورد انتقال ملکی باشد که نسبت به آن عرضحال اعتراض داده شده است انتقال دهنده مکلف است در حین انتقال انتقال گیرنده را از وجود معترض، و در ظرف ده روز از تاریخ انتقال، معترض را از وقوع انتقال و اسم انتقال گیرنده بوسیله اظهار نامه رسمی مسبوق کند .... منتقل علیه بمحض ابلاغ اظهارنامه در مقابل معترض قائم مقام انتقال دهنده شده و دعوی بدون تجدید عرضحال بطرفیت او جریان خواهد یافت ..." . در زمینه انتقال دین موضوع سند تجاری، ماده 2 قانون صدور چک مقرر داشته است :  "  .... دارنده چک اعم از کسی است که چک در وجه او صادر گردیده یا به نام او پشت‌نویسی شده یا حامل چک (در مورد چکهای در وجه حامل) یا قائم مقام قانونی آنان. " در مورد نقل دعوی در اجرای حکم ورشکستگی در ذیل ماده 45 قانون تصفیه امور ورشکستگی می خوانیم: " هر بستانکاری می تواند درخواست کند که آن دعوی (دعوائی که نتیجه اش مشکوک است) به او واگذار شود." . و بلاخره در ماده 14قانون تجارت الكترونيكی آمده است : "  كلیه «داده‌پیام»هائی كه به طریق مطمئن ایجاد و نگهداری شده‌اند از حیث محتویات و امضای مندرج در آن، تعهدات طرفین یا طرفی كه تعهد كرده و كلیه اشخاصی كه قائم مقام قانونی آنان محسوب می‌شوند، اجرای مفاد آن و سایر آثار در حكم اسناد معتبر و قابل استناد در مراجع قضائی و حقوقی است. "  به این ترتیب ملاحظه میشود که بحث قائم مقام قانونی چه در مقررات ماهوی (به شرحی که در بالا نوشته شد.) و چه در مقررات شکلی (به شرحی که در بخش بعدتر مقاله بررسی می شود)، موضوعی روشن، و قاعده ای ثابت و پذیرفته شده است. و با "نمایندگی" که بر مبنای آن شخص اقدام به انجام عملی حقوقی به نام شخص دیگر، و به حساب و به منظور تامین اهداف او می نماید تفاوت بارز دارد. * 5  بدیگر سخن در قائم مقامی، شخص اصیل تلقی می شود و در اینجا وکیل و نایب است و در ادامه بحث خواهیم دید که خلط این دو تاسیس، در مقررات شکلی ایراد قانونگذار و صحیح بنظر نمیرسد . ج - اهمیت و جایگاه (آثار حقوقی مترتب بر قائم مقامی ) : بی تردید اهمیت و جایگاه پذیرش قاعده مورد بحث در حقوق شکلی از حیث تسریع در رسیدگی و جلوگیری از طرح دعاوی واهی بعدی و رسیدن به نظم و امنیت اجتماعی و نیل بعدالت بسزاست، که مهمترین  آن دو چیز است : 1 – رعایت قاعده ذینفع بودن متداعیین در دعوا :   ماده 2 آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب گوید:" هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوای رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذینفع رسیدگی به دعوی را مطابق مقررات قانونی درخواست نموده باشند."  و مطابق ماده 105 همان قانون هر گاه سمت يكي از اصحاب دعوی كه به موجب آن سمت، داخل دادرسي شده از میان رود؛ دادرس ملزم است با صدور قرار "توقیف دادرسی" موقعیتی را فراهم آورد که به طور موقت رسيدگي متوقف شود سپس بایستی به طرف ديگر اخطار شود که تنها پس از تعيين جانشين و درخواست ذي نفع، جريان دادرسي ادامه می یابد مگر اين كه فوت يا حجر يا زوال سمت يكي از اصحاب دعوا تاثيري در دادرسي نسبت به ديگران نداشته باشد كه در اين صورت دادرسي نسبت به ديگران ادامه خواهد يافت. اعلامات مذکور متضمن بیان یکی از قواعد امری و بدیهی و پیش پا افتاده حقوق شکلی است و اصولاً جواز ورود ثالث به دعوی ( ماده 270 همان قانون) و فلسفه پذیرش ایراد عدم سمت (  بند 10 ماده 84 قانون) و .... همه آثار و حواصل پذیرش این قاعده عقلی و  روشن است .  براین اساس هرگاه متداعیین در هر مرحله از رسیدگی و به هر علت نفع خود در دعوی را از کف دهند،  بی هیچ تردید بعلت نداشتن سمت، حضورش در دعوی حشو و زاید و مغایر با انس ذهنی و منطق حقوقی و بعضاً مخّل حقوق اشخاص ثالث است،  زیرا انگیزه وضع قواعد و مقررات دادرسی حمایت از حقوق حاضر و غایب، هر دو ست . بنابراین چون با انتقال موضوع دعوی بغیر، قائم مقام قانونی انتقال دهنده، ذینفع واقعی در دعویست لذا سمت خواهان یا خوانده انتقال دهنده از این منظر  زایل می شود و دیگر تعقیب دعوی بطرفیت او کاری عبث و بیهوده است. جالب این است که بصراحت ماده 105 قانون، حالت های فوت و حجر، غیر حصری و تنها بعنوان  یکی از مصادبق فقدان سمت ذکر شده است. و بنظر ما انتقال موضوع دعوی و قائم مقامی خود مصداق و جزئی از اجزاء رئیسه دیگر همین ماده محسوب می شود. 2 – دو قاعده "فراغ دادرس" و  "اعتبار امر مختومه"  بدلیل جلوگیری از طرح دوباره دعاوی و ممانعت از صدور آراء متعارض و متناقض، یکی دیگر از اصول مسلم و پذیرفته شده در دادرسی هاست و در بحث شرایط سه گانه ایراد مذکور، اتحاد اصحاب دعوی آن   " .... وقتی مصداق پیدا می کند که نه تنها اصیل شخصاً یا توسط  نماینده،  هر یک از دو دعوا را اقامه نموده و یا به آن پاسخ داده باشد، بلکه، به صراحت بند 6 ماده 84 ق.ج ، حکم صادره در دعوایی که سابقاً اقامه شده، از این حیث، نیز نسبت به قائم مقام اصحاب دعوی موثر است . بنابر این قائم مقام های اصحاب دعوایی که منتهی به صدور حکم گردیده چنانچه دعوا را با همان موضوع و سببی اقامه نمایند که از سوی خود شخص اقامه شده بود، قرار ردّ دعوا، به جهت اعتبار امر قضاوت شده می بایست صادر شود. در این خصوص تفاوتی بین قائم مقام عام ( ورثه ) و قائم مقام خاص ( منتقل الیه) وجود ندارد بنابراین وراث می تواند در دعوایی که علیه آنان اقامه شده، به حکمی که نسبت به مورث خواهان در همان موضوع صادر شده، در ایراد امر قضاوت شده استناد کند.... و انتقال گیرنده نیز چنانچه اولاً موضوع حکم عین معین یا از حقوق عینی راجع به آن باشد و ثانیاً انتقال پس از صدور حکم انجام شده باشد قائم مقام مالک است. بنابراین حکم صادره له یا علیه مالک، در این صورت ، له یا علیه منتقل علیه، در ایراد امر قضاوت شده، قابل استناد است . " * 6 بنابراین پذیرش قاعده " انتقال دعوی" باعث می شود تا از طرح و تعقیب دعاوی بسیاری که به شکل اعتراض ثالث و یا اعتراض موضوع مواد 147 و 148 قانون اجرای احکام مدنی طرح و تعقیب می گردد جلوگیری کند . اینجانب در طی سالها وکالت، بارها شاهد این بوده ام که افراد زیاده خواه و افزون طلب به محض محکومیت و یا احساس بروز چنین حالتی  درآینده،  در صدد انتقال ملک یا موضوع دعوی بغیر برآمده تا به این ترتیب طرف محق خود را سالها در آمد و شد میان راهروهای دادگستری معطل کنند و او خسته و ناامید از دادخواهی بمصداق مثل سائره " خر ما از کرگی دم نداشت " از حق خود بگذرد . د - پیشنه تاریخی بحث ( بررسی مقررات منسوخه و لازم الاجرای کنونی : هرچند در مقررات شکلی لازم الاجرا،  موضوع انتقال دعوی، در موارد خاص و متعددی از قبیل : طرح ایراد مختومه، اثر گزارش اصلاحی و رای داور،  بحث حضوری بودن رای، مواعد اعتراض، اشخاصی که حق دخالت در مراحل بالاتر دعوی را دارند، و .... مطرح شده است، معذالک رویه قضائی، تنها به انتقال دعوی در مورد مال غیر منقول پرداخته است و بشرح پیش گفته موضوع انتقال دعوی در اموال منقول و واگذاری حقوق و دین، و همچنین طرح موضوع "انتقال دعوی" ،  بعنوان یک قاعده حقوقی مغفول مانده است.  لیکن خوشبختانه بعض حقوقدانان و شرح کنندگان مقررات شکلی و دادرسی در این باره اشاراتی مفید داشته اند که در بخش بعدی مقاله بدان خواهد پرداخت. ذیلاً در دو بخش ذیل به بررسی پیشینه قانونگذاری موضوع مورد بحث : الف -  از دیدگاه قانونگذار  ب-  بیان رویه قضائی،  بحث خود را ادامه می دهم : یکم – قوانین : در ماده 541 قانون آئین دادرسی مدنی سابق ( مصوب 1318 )  می خواندیم  : "  دادخواست فرجامی از اشخاص مذکوره زیر پذیرفته می شود : 1 - مدعی و مدعی الیه ..... و قائم مقام آنان از قبیل وراث و وصی و منتقل الیه در صورتی که انتقال بعد از اقامه دعوی شده باشد .... " در مورد قید مذکور ( پذیرش سمت منتقل الیه مشروط به اینکه انتقال بعد از اقامه دعوی شده باشد ) و سابقه قانونگذاری آن، مرحوم دکتر احمد متین دفتری در کتاب ارزشمند آئین دادرسی مدنی خود می گوید : " .... این قید مسبوق بیک سابقه است: در قانون سابق اصول محاکمات حقوقی منتقل الیه جزء اشخاص قائم مقام تصریح نشده و محل اشکال بود. کمیسیونی ( مرکب از قضات وقت دیوانعالی کشور )  که بعد از کودتای 1299 ( همزمان با فترت مجلس شورای )  برای توضیح  بعضی از مواد آن قانون در وزارت دادگستری تشکیل و د رحمل 1300 ماموریت خود را انجام داد راجع بمسئله منتقل علیه چنین اظهار نظر نمود:  " اشخاصی که بعد از صدور حکم ، موضوع دعوی بآنها انتقال یافته باشد قائم مقام مدعی یا مدعی علیه محسوب و آنان نیز حق استیناف دارند اعم از اینکه انتقال بآنها قهری باشد و یا اختیاری و اگر در اثناء محاکمه ابتدائی با استینافی انتقال واقع شود منتقل الیه قائم مقام مدعی یا مدعی علیه بوده و بجای آنها محاکمه مینماید" . * 7 به این ترتیب در مقررات آئین دادرسی بعدی به تبعیت از مقررات پیش گفته، هرچند اشاره به موضوع " قائم مقام قانونی" شده است . لیکن همانطور که خواهیم داد، اشاره های شده، صرفاً در باب تجدید نظر خواهی و فرجام خواهی و بعض موارد دیگر است . و برغم اهمیت موضوع ، هیچگاه به ماده صریحی مبنی بر بیان قاعده "انتقال دعوی" بعنوان یک قاعده حقوقی مسلم و پذیرفته شده در رسیدگی ها بر نمی خوریم. چنانکه در مقررات لازم الاجرای فعلی در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 21/1/1379 مواد قانونی زیر به موضوع قائم مقامی اشارت صریح دارد : -         ماده 84 -  " در موارد زير خوانده مي تواند ضمن پاسخ نسبت به ماهيت دعوا ايراد كند : 1 - ...  6 – دعوای طرح شده سابقاً بین همان اشخاص یا اشخاصی که اصحاب دعوا قائم مقام آنان هستند، رسیدگی نسبت به آن حکم قطعی صادر شده باشد . .... " -         ماده 184 – " دادگاه پس از حصول سازش بين طرفين به شرح فوق رسيدگي را ختم و مبادرت به صدور گزارش اصلاحي مي نمايد مفاد سازش نامه كه طبق مفاد فوق تنظيم ميشود نسبت به طرفين و وراث و قائم مقام قانوني آنها نافذ و معتبر است و مانند احكام دادگاهها ..... " -         ماده 303 - حكم دادگاه حضوري است مگر اين كه خوانده يا وكيل‌ يا قائم مقام يا نماينده قانوني وي در هيچ يك از جلسات دادگاه حاضر نشده و به طور كتبي نيز دفاع ننموده باشد و يا اخطاريه ابلاغ واقعي‌ نشده باشد. -         ماده 337 - هرگاه يكي از كساني كه حق‌تجديدنظرخواهي دارند قبل‌از انقضاي مهلت‌تجديدنظر،  ورشكسته يا محجور يا فوت شود، مهلت ‌جديد از تاريخ ابلاغ حكم يا قرار در مورد ورشكسته به مدير تصفيه و در مورد محجور به قيم و در صورت فوت به وراث يا قائم‌مقام يا نماينده قانوني وارث شروع مي‌شود. -         ماده 357 -  غير از طرفين دعوا يا قائم مقام قانوني آنان كس ديگري ‌نمي‌تواند در مرحله تجديد نظر وارد شود، مگر در مواردي كه قانون ‌مقرر مي‌دارد -         ماده 378 - افراد زير مي‌توانند بارعايت مواد آتي درخواست رسيدگي‌ فرجامي نمايند : 1ـ طرفين دعوا، قائم مقام‌، نمايندگان قانوني و وكلاي آنان‌.  2ـ دادستان كل كشور. -         ماده 495 -  رأي داور فقط درباره طرفين دعوا و اشخاصي كه دخالت و شركت در تعيين داور داشته‌اند و قائم مقام آنان معتبر است و نسبت به‌اشخاص ديگر تأثيري نخواهد داشت‌. و همچنین در ماده 26 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 15/4/1373 آمده است : -          "  در موارد مذكور در اين قانون اشخاص زير حق درخواست تجديد نظر را دارند: 1 - در مورد احكام حقوقي :  هر يك از طرفين دعوا يا نماينده قانوني يا قائم مقام آنان مانند وراث، وصي، انتقال گيرنده كه از راي دادگاه متضرر مي شود. ...... " دوم – رویه قضایی : در یکی از نظرهای مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری -  که در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار شده است - می خوانیم : -         " سوال – اگر ملک مورد دعوی در جریان دادرسی از طرف به شخص ثالث منتقل شود انتقال گیرنده می تواند به قائم مقامی خواهان دعوی را تعقیب نماید یا خیر و در صورت صدور حکم به سود خواهان نسبت به خسارات دادرسی چگونه اتخاذ تصمیم می شود ؟ پاسخ چنین است : -         " اگر ملک مورد دعوی در جریان دادرسی از طرف خواهان به شخص ثالث منتقل شود انتقال گیرنده با استفاده از ملاک بند 4 ماده 198 قانون آ . د . م . و تبصره ماده 42 قانون ثبت قائم مقام خواهان محسوب و می تواند دعوی را تعقیب نماید و دادگاه باید او را به قائم مقامی خواهان به دادرسی دعوت نماید مگر اینکه صریحاً از دعوی و تعقیب آن منصرف باشد و اگر در اصل دعوی حکم بر محکومیت خوانده صادر شود و قائم مقامی انتقال گیرنده از خواهان در مورد خسارات دادرسی محرز گردد و خسارات دادرسی هم مطالبه شده باشد دادگاه باید خوانده را به پرداخت خسارات دادرسی به نفع قائم مقام خواهان محکوم نماید. " * 8 همچنین در رای تمیزی شماره 226 مورخ 13-2-18 دیوان عالی کشور آمده است : -       "  .... در صورتیکه مدعی علیه در خلال جریان دعوی ملک مورد ادعا را بدیگری انتقال دهد طرف دعوی از آن ببعد منتقل علیه بوده و به طرفیت او رسیدگی جریان و خاتمه خواهد یافت و اصدار قرار عدم توجه دعوی موجب نقض است " . * 9 در پایان این بخش از مقاله خود و برای اینکه خوانندگان را آماده خواندن بخش بعدی (نتیجه گیری) نمائیم، و در عین حال همه نظریات داده شده در موضوع بحث را آورده باشیم، عیناً نظر آقای دکتر شمس را در باره مقایسه دو قانون آئین دادرسی قدیم و جدید بیان می کنیم ، هر چند نویسنده به انتقاد مذکور بعنوان انتقاد جدّی اعتقادی ندارد : " در قانون قدیم آئین دادرسی مدنی به تفاوت این دو مفهوم (قائم مقام قانونی و نمایندگی) و آثار این تفاوت توجه لازم معمول گردیده بود. در حقیقت، قانونگذار احکام و اثار اعمال و اقدامات دادرس را، به همان میزان که نسبت به اصحاب دعوا، نسبت به قایم مقام آنان، نیز مترتب می نمود و حقوق و تکالیف آنها را، به حق، در ردیف یکدیگر قرار می داد و آثار اعمال و اقدامات شخص را به قائم مقام نیز سرایت می داد برای مثال بند 4 ماده 198 مقرر می داشت که اگر" دعوای طرح شده بین همان اشخاص یا اشخاصی که اصحاب دعوا قائم مقام آنها هستند رسیدگی و نسبت به آن حکم قطعی صادر شده باشد " خوانده می تواند ایراد نماید . در مواد 481 و 541 نیز در ارتباط با اشخاص دارای حق درخواست پژوهش و فرجام به تفاوت مزبور توجه شایسته مبذول شده بود، به نحوی که در بند  1 هر یک از مواد مزبور، اصحاب دعوی وقائم مقام آنان" از قبیل وصی و منتقل الیه" و در بند 2، دارندگان سمت نمایندگی تصریح گردیده بود . در قانون جدید آئین دادرسی مدنی، در موارد بسیاری، تفاوت بین مفهوم نمایندگی و قائم مقامی نیز، مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، مورد توجه قرار نگرفته و یا حداقل آثار و احکام این تفاوت ، کماهوحقه، بر امور مربوط مترتب نگردیده است و این عدم توجه تا آنجا است که در ماده 335، غیر از مقامات مندرج در تبصره 1 ماده 326، منحصراً به " طرفین دعوا یا وکلاء و نمایندگان قانونی آنها " حق درخواست تجدید نظر اعطا نموده است و از حق تجدید نظری که قائم مقام اصحاب دعوا مانند منتقل الیه، وراث و وصی دارند، غمض عین گردیده است. این درست در حالی است که در ماده 378 همین قانون، علاوه بر دادستان کل، برای طرفین دعوا، قائم مقام، نمایندگان قانونی و وکلای آنان، حق فرجامخواهی از آراء پیش بینی شده است .  بنابر این باید اصیل را از قائم مقام و هر یک را از نماینده قانونی، به مفهوم اعم متمایز دانست، این مفاهیم و تمایز آنها در مواد ق . ج . جزئاً ، مورد توجه قرار گرفته است . مصداق بارز آن ماده 303 است که مقرر می دارد : " حکم دادگاه حضوری است مگر اینکه خوانده یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی وی در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و به طور کتبی نیز دفاع ننموده باشد و یا اخطاریه ابلاغ واقعی نشده باشد ."  * 10 ھ - نتیجه گیری : با توجه به پیشینه قانونگذاری و رویه قضائی 90 ساله اشاره شده در بخش قبلی مقاله و اینکه مفهوم قائم مقام قانونی از تاسیسات قدیمی حقوقی ما محسوب که حتی ریشه در فقه اسلامی دارد و قانونگذار ما نیز بکرات چه در مقررات ماهوی و چه در مقررات شکلی، از تاسیس حقوق مذکور سخن گفته است و در آخرین قانون لازم الاجرا ( ماده 26 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب  1373)، قانونگذار صراحتاً انتقال گیرنده را در کنار ورثه و وصی، مصداق و جزئی از اجزاء رئیسه " قائم مقام قانونی" دانسته است؛ بلاتردید قاعده "انتقال دعوی" بعلت جواز حضور و دخالت قائم مقام قانونی به جای مالک و صاحب حق اولیه،  از اصول مسلم و پذیرفته شده حقوق ماست . و در هر مرحله از دعوی که چنین حالتی رخ دهد و این انتقال از ناحیه اصحاب دعوی اعلام و بطریق مقتضی از ناحیه دادرس احراز شود، نسبت به اصل حق، سمت فرد اولیه اعم از خواهان یا خوانده زایل می گردد و دعوی می بایست به طرفیت انتقال گیرنده جریان یابد و در صورتیکه منجر به صدور حکم شود،  منتقل علیه مجوز دخالت در مرحله بالاتر را دارد و درصورت قطعیت دادنامه حتی در مرحله اجرا بایستی به این موضوع توجه شود  و از این لحاظ فرقی ندارد که موضوع خواسته و دعوی،  حقوق عینی (اعم از مالکیت عین یا منافع یا حق -  مال منقول یا غیر منقول - ) باشد یا حقوق دینی ( از قبیل واگذاری و نقل و انتقال طلب موضوع سند تجاری بدیگری) .  چنانکه در این باره مرحوم دکتر متین دفتری می گوید : " ... در صورتیکه سمت یکی از اصحاب دعوی که بآن سمت داخل در دادرسی نخستین شده بوده است زائل گردد مثلاً مدعی یا مدعی علیه دعوی بدوی مال مورد ادعا را بدیگری فروخته یا هبه کرده است تکلیف چیست؟ این مسئله خارج از سه فرض نیست یا این انتقال قبل از اقامه دعوی واقع شده یا دراثناء دادرسی بدوی یا پس از صدور حکم نخستین . اگر قبل از اقامه دعوی واقع شده و با اینحال ناقل طرف دعوی قرار گرفته اشکالی باقی نمیماند و در صورتیکه حکم بر علیه او صادر شده باشد حق او است که از آن حکم پژوهش بخواهد و چنانچه در اثناء دادرسی انتقال داده و دعوی بطرفیت منتقل الیه تعقیب و حکم محکومیت او صادر گردیده چون ناقل ضامن درک است او هم میتواند از آن حکم  پژوهش بخواهد.... از طرف دیگر قائم مقام اصحاب دعوی از قبیل وراث و وصی و منتقل الیه نیز بتبع اینکه مورث یا موصی یا ناقل آنها طرف دعوی بوده اند میتوانند از حکم پژوهش بخواهند در مورد منتقل الیه قانون قید دارد باینکه انتقال بعد از اقامه دعوی شده باشد . * 11 و آقای دکتر جعفری لنگرودی گوید : " ... انتقال دعوی بمعنی انتقال مورد دعوی است و این انتقال درست است و بالجمله عروض دعوی بر مورد دعوی، خاصیت نقل و انتقال آنرا سلب نمیکند خواه دعوی در مراجع قضائی مطرح باشد خواه نه. " * 12 آقای دکتر سید جلال الدین مدنی در این باره می نویسد : " ...  همانطور که با فوت یکی از طرفین ورثه جای او را در دعوی میگیرند و صاحب حقوقی میشوند که دعوی مربوط به آن است و قائم مقام عام هستند و انتقال قهری صورت میگیرد، همانطور هم ممکن است طرف دعوی در حیات خود با انجام انتقال، دیگری را صاحب حقوق مورد دعوی نماید و منتقل الیه عیناً همان وضع را پیدا کند که ناقل داشت و باصطلاح قائم مقام او شود .... اولاً - قوانین ما انتقال دعوی را منع نکرده اند. ثانیاً -  در بعض موارد به جواز آن نظر داده و آثاری بر انتقال دعوی بار ساخته اند . " * 13 و بلاخره در منظر آقای دکتر سید محسن صدر زاده افشار : " ....ممکن است سمت یکی از اصحاب دعوا در حین دادرسی زایل شود مثلاً خواهان با خوانده مال مورد اختلاف " خواسته " را به شخص دیگر منتقل کند و در این صورت دعوی اصولاً باید به طرفیت منتقل علیه ادامه یابد که در صورت محکومیت می تواند از حکم صادره درخواست تجدید نظر کند. " * 14 و – طرح یک بحث فرعی ( بررسی فرض حضور انتقال دهنده و انتقال گیرنده در دعوی در کنار هم ) با فرض اینکه  بپذیریم با انتقال موضوع دعوی انتقال گیرنده، قائم مقام قانونی انتقال دهنده و ذینفع اصلی دعوی تلقی می شود و دیگر انتقال گیرنده سمتی در دعوی ندارد، ممکن است به لحاظ عملی اشکال پیش آید. چگونه؟ درست است که انتقال دهنده دیگر علقه ای نسبت به مال یا دین موضوع دعوی ندارد و موضوع دعوی اصلی و آثار و نتایج حاصل از آن متعلق به انتقال گیرنده است ولی ممکن است بنا به عللی دیگر وی با وجود انتقال موضوع دعوی، باز هم  ذینفع در دعوی باشد، که به این ترتیب این پرسش مطرح میشود که در صورت بروز چنین وضعی، می توان حضور هر دو نفر خواهان یاخوانده قدیمی از یکسو و منتقل علیه از سوی دیگر را  در دعوی تحمّل کرد یا خیر؟ فرض کنید یکی ملک خود را در اثنای دعوی به دیگری انتقال می دهد و چون اصل حق مورد اختلاف با طرف اصلی دیگر دعوی است، لذا انتقال دهنده هنوز از حیث ضامن درک بودن و یا پرداخت خسارت و .... د ردعوی ذینفع است و چه بسا دفاع یا هجوم بد منتقل علیه و یا حتی بی توجهی و بی خیالی او نسبت به دعوی از قبیل پی گیری نکردن جدی دعوی و یا اعتراض نکردن به نظر کارشناس و  یا اعتراض نکردن به حکم و .... باعث تضرر انتقال دهنده از حیث مراجعه بعدی طرف یا انتقال گیرنده به او شود . با توجه به بناء عقلاء و عمومات قانونی از قبیل تنقیح مناط ماده 130 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی که قانونگذار  بنابر رعایت قاعده "ذینفع بودن" به وارد ثالث - حتی اکر مستقلاً برای خود حقی قائل نیست؛ لیکن خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، -  اجازه داده است در دعوی وارد شود و همچنین پیشینه قانونگذاری و دکترین بنظر میرسد در فرض بحث،  حضور و همچنین داشتن حق تجدید نظر و فرجام خواهی و غیره برای انتقال دهنده در کنار انتقال گیرنده ثابت باشد. چنانکه به لحاظ پیشینه قانونگذاری، ماده 26 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و ماده 357 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، تکرار مفاد مواد 481 و 510 قانون آئین دادرسی مدنی مصوب 1318 (متن مواد مذکور در بالا  آمده است) می باشد.  د راین باره مرحوم دکتر متین دفتری -  که بحق نظر وی مرجع قاطع و بی چون و چرای تفسیر مقررات دادرسی  از حیث تمسک به تاریخ قانونگذاری در کنار استناد به اصول فقه و قواعد منطقی بعنوان یکی از دو راه برای تفسیر صحیح قانون است -  چنین می گوید : ".... چنانچه در اثناء دادرسی انتقال داده و دعوی بطرفیت منتقل الیه تعقیب و حکم محکومیت او صادر گردیده چون ناقل ضامن درک است او هم میتواند از آن حکم  پژوهش بخواهد اگر حق پژوهش را از او سلب کنیم نتیجه این خواهد شده که منتقل الیه بموجب حکم محکومیت خود خواهد توانست باو مراجعه و مطالبه ضمانت درک را بنماید و راه اعتراض شخص ثالث نسبت به آن حکم بر ناقل(ضامن درک) مسدود است چه مطابق ماده 582 شرط اعتراض این است که معترض یا نماینده او در مرحله دادرسی که منتهی بحکم مورد اعتراض شد بعنوان اصحاب دعوی دخالت نداشته باشد و  هرگاه انتقال بعد از صدور حکم محکومیت واقع شده چون ممکن است منتقل علیه در موعد از آن حکم پژوهش نخواهد و حکم قطعی شود و یا در صورتیکه پژوهش بخواهد اعتراضات پژوهشی او ناقص بوده و بمحکومیت او تمام شود باز ناقل میتواند برای حفظ خود در مقابل حق مراجعه بعدی منتقل الیه  از آن حکم پژوهش بخواهد. از طرف دیگر قائم مقام اصحاب دعوی از قبیل وراث و وصی و منتقل الیه نیز بتبع اینکه مورث یا موصی یا ناقل آنها طرف دعوی بوده اند میتوانند از حکم پژوهش بخواهند در مورد منتقل الیه قانون قید دارد باینکه انتقال بعد از اقامه دعوی شده باشد . این ترتیب یک اشکال داشت و آن این بود که اگر قبل از صدور حکم و در حین دادرسی نخستین انتقال واقع میشد دیگر ناقل از حق پژوهش محروم میماند و محظور آنرا فوقاً بیان کردیم . باین علت در قانون آئین دادرسی مدنی قید شده است وقتی که دعوی اقامه شده در هر حالی از احوال آن انتقال یافت منتقل الیه قائم مقام محسوب میشود و او هم مانند ناقل حق پژوهش خواستن خواهد داشت . پس نتیجه این میشود که در صورت انتقال دعوی بدیگری اینطور بنظر میرسد که هم ناقل که طرف دعوی در مرحله نخستین بوده است و هم منتقل الیه بسمت قائم مقام او میتوانند از حکم بدوی پژوهش بخواهند چنانکه در ماده 481 و او عاطفه قبل از کلمه قائم مقام استعمال شده است(در قانون اصول محاکمات 1328 قمری جلوی کلمه قائم مقام  "و یا" بکار رفته است).  اما وقتیکه بماده 510 آ . د . م . مراجعه میکنیم و می بینیم که در آنجا " یا قائم مقام آنها" ذکر شده است باید توجه داشت که این ماده منافاتی با ماده 481 ندارد باین معنی که هم صاحبان اصلی دعوی و هم قائم مقام آنها در آن واحد حق پژوهش دارند ولی هرگاه حکمی بدون دخالت دیگری در مرحله پژوهش صادر شده و مضر بحال او باشد از طرف متضرر قابل اعتراض شخص ثالث خواهد بود. ...." * 15 واز متاخرین آقای دکتر سید محسن صدر زاده افشار، بتاسی از نظر مرحوم متین دفتری می گوید : "... از سوی دیگر ناقل نیز باید بتواند درخواست تجدید نظر کند زیرا اگر این حق را از او سلب کنیم؛ در صورت قطعیت حکم محکومیت، منتقل علیه می تواند به او رجوع نماید و مطالبه خسارت کند (ضمان درک ماده 262 ق . م.) .   او نیز نخواهد توانست به عنوان شخص ثالث بر حکم تجدید نظر اعتراض نماید زیرا برابر ماده 852  آ . د . م . نامبرده در صورتی می تواند مبادرت به آن کند که خود یا نماینده او در مرحله دادرسی که منتهی به صدور حکم نشده به عنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد. * 16 به این ترتیب بنظر بنده - که آن وام دار بزرگانی چون مرحوم دکتر متین دفتری است – در فرض بحث اصل دخالت و پذیرش حق اعتراض و تجدید نظر خواهی اصحاب دعوی و هم قائم مقام قانونی که خود مستقلاً طرف دعوی نبوده تواماً قابل پذیرش است.                                                                            ((((((((((((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))) پاورقی ها : 1 - بنقل از حقوق مدنی، قواعد عمومی قراردادها ، جلد سوم، دکتر ناصر کاتوزیان ، انتشارات بهنشر، چاپ اول ، خرداد ماه 1368 ، تهران . ص 278 به بعد. 2 - آئین دادرسی مدنی جلد اول – دکتر عبدا... شمس . نشر میزان،  چاپ چهارم، پائیز 1382  تهران - ص 322 3 - برای مطالعه بیشتر در این باره مراجعه شود به همان منبع 279 به بعد و نیز رجوع شود به : ص 217 به بعد کتاب الفارق ( دایره المعارف عمومی حقوق ) ،  جلد چهارم ، دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی،   کتابخانه گنج دانش،  چاپ اول،  1386 ، تهران . استاد در بحث خود،  با استقراء شش قسم "قائم مقامی"  بعنوان انسب ذکر اهم نمونه های آن در کنار هم،  توانایی و احاطه کم نظیر همزمان خود را  بر ابواب متباعد الاهداف و متناخر الاطراف را اثبات فرموده اند ( واژگان و عبارات همه وام گرفته از انشای خود استادست ) . 4 -  به نقل از مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران،  دکتر ناصر کاتوزیان،  شرکت سهامی انتشار با همکاری بهمن برنا،  چاپ بیست و دوم،  1376 ،  تهران -  ص 324 . استاد بدین نظر  انتقاد داشته، که علاقمندان می توانند برای اطلاع بیشتر به منبع مذکور مراجعه فرمایند. 5 - به نقل از دکتر عبدا... شمس،همان منبع  ص 323 . 6 - به نقل از دکتر عبدا... شمس،همان منبع  ص 484 . 7 - آئین دادرسی مدنی و بازرگانی، جلد دوم ، تالیف دکتر احمد متین دفتری، ناشر مولف، چاپ دوم، 1342 ، ص 506 و 507 8 -  به نقل از هفته نامه دادگستری شماره 107 - ص 5  و نیز مجموعه نظرهای مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری در زمینه مسائل مدنی ، محمود سلجوقی و یدالله امینی ، انبشارات دفتر تحقیقات و مطالعه وزرات دادگستری سال چاپ نامعلوم تهران، ص156 9 -  بنقل از اصول قضایی حقوقی مستخرجه از احکام دیوان عالی کشور، محمد عبده بروجردی انتشارات رها، دوره دو جلدی، 1382، تهران، ص 32 ← بنقل از کتاب رویه قضایی ایران در ارتباط با دادگاههای عمومی حقوقی( جلد 3)، مسلل جلد 23 ، معاونت آموزش قوه قضائیه، انتشارات جنگل، چاپ اول، 1378 ، تهران – ص 41  و نیز  دانشنامه حقوقی، جلد سوم ، تالیف دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی ، موسسه انتشارات امیر کبیر ، چاپ چهارم، 1375 ،  تهران –ص 504 10 - به نقل از دکتر عبدا... شمس،همان منبع  ص 322 و 323 . 11 - به نقل از دکتر احمد متین دفتری ، همان منبع  ص 505 الی 508 . 12 - به نقل از دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی،  همان منبع  ص 503 و 504 . 13 - آئین دادرسی مدنی، جلد اول، نوشته : دکتر سید جلال الدین مدنی، انتشارات دانشگاه ملی ایران تهران – ص  224 و 225   14 - آئین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاههای عمومی و انقلاب ( شامل سه جلد ) ، نوشته : دکتر سید محسن صدر زاده افشار، موسسه انتشارات جهاد دانشگاهی (ماجد) ، چاپ اول، 1372 ، تهران، ص 276 15 - به نقل از دکتر احمد متین دفتری ، همان منبع  ص 505 الی 508 . 16 - به نقل از دکتر سید محسن صدر زاده افشار،  همان منبع، ص 276 ----------------------- تصویر: مجسمه فرشته عدالت (جنس: خميرچوب) اثر: سرکار خانم مليحه کيانيان برگرفته از سایت آفریننده اثر     نوشته شده توسط محمد مهدی حسنی در جمعه ۸ آذر ۱۳۸۷ ساعت ۷:۳۰ ب.ظ | لینک ثابت | منوی اصلی صفحه نخست آرشيو وبلاگ پروفایل مدیر وبلاگعناوین مطالب وبلاگ سخن نخست و حرف های بعدی حقوق مدنی و تجارت حقوق اراضی و املاک آئین دادرسی حقوق ثبت حقوق - تاریخ و کلیات پرسش و پاسخ حقوقی حقوق بین الملل حقوق جزا و کیفری قلمی خودم(مخیّل) مقالات و تحقیقات ادبی دادگستری در متون ادب فارسی حقوق تطبیقی شعر دوستان تقی خاوری (راوی) اشعار و نثر های گزیده یادها و مناسبت ها بانگ قوانین و مقررات داستان کوتاه مسایل روز - سیاسی مسایل روز - قضا، وکالت، قانون مسایل روز - دولتیان و ادبیات زنان آزموده های حقوقی هنر معرفی کتاب و نشریات کشکول اینترنتی لطایف القضاء تصویر طنز (کاریکاتور) درباره ی ما این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی، گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی" خواهم زد. چرا و چگونه؟ می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید. مائیم و نوای بینواییبسم اله اگر حریف مایی *****************دیگر دامنه های وبلاگ :http://hassani.irhttp://hasani.info* * * * * * * * * * *« کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل پایه یک دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25 تلفن : 8464850 511 98 + و 8464851 511 98 + مي باشد. * * * * * * * * * * *امیل : hasani_law@yahoo.com* * * * * * * * * * *نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است. » پیوند ها - دوستان (انوج)بربرود سپهر عدالت ...یه حرفایی همیشه هست صبر زرد و جیغ بنفش وکالت و مشاوره حقوقی، وکیل دادگستری مُشتي شعر براي اين روزها.. کلوپ فارسی سایت حقوقی برهان قاضی دادگستر فقه پلی است برای حقوق ایران داوری وبلاگ حقوقی هنری برگ سبز موسسه حقوقی هامون وبلاگ شخصی مهندس گنعلیخان وکیل باشی سایت حقوقی راه مقصود جامعه سردفتران و دفتریاران استان یزد اسفار - سید علی طباطبایی یزدی محمد افضلی ابراهیمی خطاط حقوق امریکا و انگلستان و فرانسه حقوق روز آرشیو فروردین ۱۳۹۶ بهمن ۱۳۹۳ دی ۱۳۹۳ آذر ۱۳۹۳ بهمن ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۲ آذر ۱۳۹۲ خرداد ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۱ آذر ۱۳۹۱ تیر ۱۳۹۱ خرداد ۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ اسفند ۱۳۹۰ بهمن ۱۳۹۰ دی ۱۳۹۰ آذر ۱۳۹۰ شهریور ۱۳۹۰ مرداد ۱۳۹۰ تیر ۱۳۹۰ خرداد ۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ فروردین ۱۳۹۰ اسفند ۱۳۸۹ بهمن ۱۳۸۹ دی ۱۳۸۹ آذر ۱۳۸۹ آبان ۱۳۸۹ مهر ۱۳۸۹ شهریور ۱۳۸۹ مرداد ۱۳۸۹ تیر ۱۳۸۹ خرداد ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فروردین ۱۳۸۹ آرشيو سایر پیوند ها آمار لحظه به لحظه جهان دستور (پایگاه قوانین و مقررات کشور) گنجور Linkograph لینکوگراف ترمينولوژي قوانين و مقرارات بانك قوانين كشور ( دادگستري استان تهران ) بانک مقالات حقوقی معاونت آموزش دادگستری استان تهران سيستم قوانين کشور صندوق حمايت وکلاء و کارگشايان دادگستري كانون سردفتران و دفترياران پایگاه اطلاع رسانی دولت مجلس شوراي اسلامي سازمان ثبت اسناد و املاك کشور سازمان ثبت احوال کشور سازمان بازرسي كل كشور روزنامه رسمى ج. ا. ا. دفتر امور بین الملل قوه قضاییه دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي ماهنامه حقوقي دادرسی دادگستري استان اصفهان راهنمای موضوعی نشريات حقوقی ايران شبکه خبری قسط ندای صادق نیروی انتظامی ج. ا. ا. (ناجا) ترمینولوژی حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران قالب وبلاگجستجوگر قالب وبلاگ آخرین پست ها برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم بیانیه انتخاباتی - اهداف، دیدگاه‌ها و برنامه‌های محمد مهدی حسنیبیوگرافی محمد مهدی حسنی کاندیدای مستقل نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان: انتخابات نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسانبررسی فقهی حقوقی ماهیت حق زوجه بر مهریه و قابلیت اسقاط آنزمان نصيحت‌گويي مستقيم گذشته استتوصیه­ هایی حرفه ­ای و اخلاقی از استادِ کاتوزیان آزموده‌های حقوقی 15- بررسی دادنامه‌هایی درباره شرط اخذ رضایت شرکا برای صدور سند مالکیت مفروز موضوع ا عتراف و تجدیدنظر از احکام در حقوق کیفری انگلستانآخرین سفر دکتر کاتوزیان: بهار 1393؛ مشهدبازخوانی نخستین دادرسی قانونی (عرفی) در کشور ما؛محاکمه عاملان فروش دختران قوچانی و به اسارت رفتن زنابرگزاری مراسم بزرگداشت درگذشت زنده یاد دکتر کاتوزیان در مشهدمهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 4 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393 مهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 3 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393دربارۀ کمیتۀ سازماندهی زنان آسیب دیدۀ اجتماعی آثار و اندیشه سزار بکاریاحمایت از حقوق مصرف کننده در ادبیات حقوقی ایرانجایگاه تحصیل مال نامشروع در جرائم علیه مالکیت و اموالبیماری های روانی و ازدواج معرفی و نقد فیلم : کشتن مرغ مقلدمصلحت در نکاح اطفال و ضمانت اجرای آنمعرفی کتاب « بررسی یک پرونده قتل»دادگاه کیفری بین‌المللی و مقابله با بی کیفریاقرار در آینه امثال فارسیحق تقدّم در پذیره نویسی سهام جدید شرکتهای سهامی بررسی نظام قضایی لبنانبررسی مفهوم و مصادیق قراردادهای مستمرامنیت حقوقی یا عدالت و انصاف (آزموده‌های حقوقی 9)راه اندازی وبسایت کانون وکلای دادگستری خراسانمفهوم و قلمرو نقض حقوق مالکیت صنعتی (مطالعه تطبیقی در حقوق ایران و انگلستان) RSS POWERED BY BLOGFA.COM Web Toolbar by Wibiya وبلاگ-ساعت فلش در چه بگویم؟ در همه ی اينترنت وبلاگ-کد جستجوی گوگل آمار View Untitled in a larger map کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ dad-hassani محفوظ می باشد. طراحی شده توسط یاس تم