Search Preview
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
hassani.irچه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) - چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی - حقوقی - ادبی - اجتماعی
.ir > hassani.ir
SEO audit: Content analysis
Language | We have found the language localisation:fa | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
Title | چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Text / HTML ratio | 55 % | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Frame | Excellent! The website does not use iFrame solutions. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Flash | Excellent! The website does not have any flash contents. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Keywords cloud | و در که از به را این سعدی است بر آن گفت با تا قاضی چه حقوق بود سال تو | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Keywords consistency |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Headings |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Images | We found 13 images on this web page. |
SEO Keywords (Single)
Keyword | Occurrence | Density |
---|---|---|
و | 221 | 11.05 % |
در | 142 | 7.10 % |
که | 132 | 6.60 % |
از | 105 | 5.25 % |
به | 101 | 5.05 % |
را | 58 | 2.90 % |
این | 47 | 2.35 % |
سعدی | 45 | 2.25 % |
است | 37 | 1.85 % |
بر | 36 | 1.80 % |
آن | 32 | 1.60 % |
گفت | 26 | 1.30 % |
با | 23 | 1.15 % |
تا | 20 | 1.00 % |
قاضی | 19 | 0.95 % |
چه | 19 | 0.95 % |
حقوق | 18 | 0.90 % |
بود | 18 | 0.90 % |
سال | 17 | 0.85 % |
تو | 17 | 0.85 % |
SEO Keywords (Two Word)
Keyword | Occurrence | Density |
---|---|---|
است که | 11 | 0.55 % |
و در | 10 | 0.50 % |
سعدی در | 10 | 0.50 % |
که به | 9 | 0.45 % |
که در | 9 | 0.45 % |
بود که | 8 | 0.40 % |
را در | 8 | 0.40 % |
و گفت | 7 | 0.35 % |
در این | 7 | 0.35 % |
که سعدی | 7 | 0.35 % |
در آن | 7 | 0.35 % |
گفته اند | 7 | 0.35 % |
از این | 6 | 0.30 % |
از جمله | 6 | 0.30 % |
که از | 6 | 0.30 % |
در حدود | 5 | 0.25 % |
است و | 5 | 0.25 % |
پس از | 5 | 0.25 % |
محمد مهدی | 5 | 0.25 % |
یکی از | 5 | 0.25 % |
SEO Keywords (Three Word)
Keyword | Occurrence | Density | Possible Spam |
---|---|---|---|
محمد مهدی حسنی | 4 | 0.20 % | No |
سعدی را در | 3 | 0.15 % | No |
هم در آن | 3 | 0.15 % | No |
سعدی در حدود | 3 | 0.15 % | No |
این بگفت و | 3 | 0.15 % | No |
وکلای دادگستری خراسان | 3 | 0.15 % | No |
کانون وکلای دادگستری | 3 | 0.15 % | No |
نعمت بی کران | 3 | 0.15 % | No |
و قاضی فتوی | 2 | 0.10 % | No |
قاضی فتوی داد | 2 | 0.10 % | No |
این شوخ دیده | 2 | 0.10 % | No |
وبلاگ سخن نخست | 2 | 0.10 % | No |
رفت و در | 2 | 0.10 % | No |
پدر و مادر | 2 | 0.10 % | No |
که گفته اند | 2 | 0.10 % | No |
در آن شب | 2 | 0.10 % | No |
سعدی در گلستان | 2 | 0.10 % | No |
است که با | 2 | 0.10 % | No |
آن است که | 2 | 0.10 % | No |
ج ا ا | 2 | 0.10 % | No |
SEO Keywords (Four Word)
Keyword | Occurrence | Density | Possible Spam |
---|---|---|---|
کانون وکلای دادگستری خراسان | 3 | 0.15 % | No |
مهمترین قوانین و رویهها | 2 | 0.10 % | No |
ابتدای اسفند 1392 تا | 2 | 0.10 % | No |
تا آخر مرداد سال | 2 | 0.10 % | No |
1392 تا آخر مرداد | 2 | 0.10 % | No |
اسفند 1392 تا آخر | 2 | 0.10 % | No |
مدیره کانون وکلای دادگستری | 2 | 0.10 % | No |
هیات مدیره کانون وکلای | 2 | 0.10 % | No |
دوره هیات مدیره کانون | 2 | 0.10 % | No |
نهمین دوره هیات مدیره | 2 | 0.10 % | No |
و قاضی فتوی داد | 2 | 0.10 % | No |
از ابتدای اسفند 1392 | 2 | 0.10 % | No |
هم در آن شب | 2 | 0.10 % | No |
– از ابتدای اسفند | 2 | 0.10 % | No |
و نعمت بی کران | 2 | 0.10 % | No |
آخر مرداد سال 1393 | 2 | 0.10 % | No |
که نتوانی کمند انداخت | 1 | 0.05 % | No |
کردن که نتوانی کمند | 1 | 0.05 % | No |
توبه کردن که نتوانی | 1 | 0.05 % | No |
آنگه توبه کردن که | 1 | 0.05 % | No |
Internal links in - hassani.ir
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
Hassani.ir Spined HTML
/> چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) چه بگویم؟ چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی ما نصیحت به جای خود کردیم روزگاری در این بسر بردیم گر نیاید به گوش رغبت کس بر رسولان پیام باشد و بس (گلستان - ص191) نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی (حدود ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ – ۶۷۱ یا ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی استسعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود.سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید. سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد. پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست. در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در سال ۶۵۵ شروع نمود. و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت . بر اساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها و سرودههای خود سعدی در گلستان و بوستان میزنند، و با توجه به این که سعدی تاریخ پایان نوشته شدن این دو اثر را در خود آنها مشخص کردهاست، دو حدس اصلی در تاریخ تولد سعدی زده شدهاست. نظر اکثریت مبتنی بر بخشی از دیباچهٔ گلستان است (با شروع «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم») که بر اساس بیت «ای که پنجاه رفت و در خوابی» و سایر شواهد این حکایت، سعدی را در ۶۵۶ قمری حدوداً پنجاهساله میدانند و در نتیجه تولد وی را در حدود ۶۰۶ قمری میگیرند. از طرف دیگر، عدهای، از جمله محیط طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، بر اساس حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع «سالی محمد خوارزمشاه، رحمت الله علیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه که در حدود سال ۶۱۰ بودهاست اشاره میکند و سعدی را در آن تاریخ مشهور مینامد، و بیت «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» از اوائل باب نهم بوستان، نتیجه میگیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شدهاست. اکثریت محققین (از جمله بدیعالزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی» و عباس اقبال در مقدمه کلیات سعدی) این فرض را که خطاب سعدی در آن بیت بوستان خودش بودهاست، نپذیرفتهاند. اشکال بزرگ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را در هنگام مرگ به ۱۲۰ سال میرساند! حکایت جامع کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی دانسته شدهاست، اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره صادر نمیکند و مینویسد «حکایت جامع کاشغر فیالواقع لاینحل است». محققین جدیدتر، از جمله ضیاء موحد (موحد ۱۳۷۴، صص ۳۶ تا ۴۲)، کلاً این گونه استدلال در مورد تاریخ تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبودهاند بنابراین نمیتوان درستی هیچیک از این دو تاریخ را تأیید کرد. وفات سعدی را اکثراً در ۶۹۱ قمری میدانند. ولی عدهای از جمله سید حسن تقیزاده احتمال دادهاند که سعدی در حدود ۶۷۱ قمری فوت کردهاست. محمد قزوینی در نامهای به تقیزاده مینویسد که احتمال ۶۷۱ بسیار قوی است ولی آن را «خرق اجماع مورخین» و «باعث طعن» میداند. سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقب نماند. تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود. طبقه پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اطاق کرسی دار ساخته شده بود. در اطاقی که سمت شرق راهرو بود، قبر سعدی قرار داشت و معجری چوبی آن را احاطه کره بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی قسمت شرقی، شامل دو اطاق میشد، که بعدها شوریده (فصیح الملک) شاعر نابینای شیرازی در اطاق غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با این تفاوت که بر روی اطاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اطاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد از سعدی آثار بسیاری در نظم و نثر ماندهاست: ۱ - بوستان: کتابیاست منظوم در اخلاق. ۲ - گلستان: به نثر مسجع ۳ - دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی. ۴ - صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سرودهاست. ۵ - قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیهاست. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست. ۶ - مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست. ۷ - مفردات سعدی:مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است. ۸ - رسائل نثر: کتاب نصیحةالملوک، رساله در عقل و عشق، الجواب، در تربیت یکی از ملوک گوید، مجالس پنجگانه ۹ -هزلیات سعدی محمدعلی فروغی دربارهٔ سعدی مینویسد «اهل ذوق اِعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفتهاست ولی حق این است که [...] ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم سخن میگوییم». ضیاء موحد دربارهٔ وی مینویسد «زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری بهاندازهٔ سعدی مدیون نیست». زبان سعدی به «سهل ممتنع» معروف شدهاست، از آنجا که به نظر میرسد نوشتههایش از طرفی بسیار آساناند و از طرفی دیگر گفتن یا ساختن شعرهای مشابه آنها ناممکن. گلستان کتابی است که سعدی یک سال پس از اتمام بوستان، کتاب نخستش، آن را به نثر آهنگین فارسی در هفت باب «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت» نوشته است. تصویر و مقدمه بالا عیناً از سایت وزین و بی همتای ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد و شعر ها و حکایت های زیر از کتاب گلستان سعدی، با تصحیح و توضیح : آقای دکتر غلامحسین یوسفی، شرکت سهامی خوارزمی، چاپ ششم، تهران، فروردین ماه 1381 ، گزینش شده است. و شماره آمده میان دو کمان در آخر هر مطلب، اشاره به صفحه همین کتاب دارد. ************* به یازوان توانا و قوّت سر دست خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید که گر زپای درآید، کسش نگیرد دست؟ هرآن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده وگر تو می ندهی داد، روز دادی هست (ص 66) ************* و حکما گفته اند : چهار کس از چهار کس بجان[به] رنجند: حرامی از سلطان، و دزد از پاسبان، و فاسق از غمّار، و روسپی از محتسب؛ و آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ مکن فراخ روی در عمل ، اگر خواهی که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ تو پاک باش و مدار، ای برادر، از کس باک زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ(ص70) ************* یکی از ملوک را مرضی هایل بود که اعادت ذکر آن ناکردن اولی. طایفه حکمای یونان اتفاق کردند که مر این رنج را دوا[ئی] نیست مگر زهره آدمی به چندین صفت موصوف. بفرمود تا طلب کردند . دهقان پسری یافتند بدان صفت که حکما گفته بودند. پدرش را [و مادرش را] بخواند و به نعمت بی کران خشنود [کرد] و قاضی فتوی داد که خون یکی از آحاد رعیت ریختن سلامت نفس پادشاه را رواست. [جلاد قصد کشتن کرد]. پسر سر سوی آسمان کرد و [تبسم کرد. ملک پرسید که در این حالت چه جای خندیدن است؟] گفت : ناز فرزندان بر پدر و مادر باشد و حکومت بر قاضی برند و داد از پادشاه خواهند. اکنون پدر و مادر بعلت حطام دنیا مرا به خون در سپردند و قاضی [به کشتنم] فتوی داد و [پاد] شاه راضی شد به ریختن خونم. دراین حال جز خدای پناه نیست. پیش که برآوردم ز دستت فریاد؟ هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد سلطان را از این سخن دل بهم برآمد و آب در دیده بگردانید و گفت: هلاک من اولی تر که خون بی گناهی ریختن. سر و چشمش ببوسید [و در کنارش گرفت] و نعمت بی کران داد و آزاد کرد و گویند هم در آن هفته شفا یافت . همچنان در فکر آن بیتم که گفت پیلبانی بر لب دریای نیل زیر پایت گر بدانی حال مور همچو حال تست زیر پای پیل(ص 75) ************* یکی از بندگان عمر و لیث گریخته بود. کسان در عقبش برفتند و باز آوردند. وزیر را با وی غرضی بود. به کشتنش اشارت کرد تا دیگر بندگان چنین حرکت روا ندارند. [بنده پیش عمرو] سر بر زمین نهاد و گفت: هر چه رود بر سرم، چون تو پسندی رواست بنده چه دعوی کند؟ حکم خداوند راست اما بموجب آن پروردۀ نعمت این خاندانم نخواهم که در قیامت به خون من گرفتار آیی. اگر بی گمان این بنده را بخواهی کشت به تأویلی شرعی بکش تا در قیامت مأخوذ نباشی. گفت: تأویل چگونه است؟ گفت : اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آنگه فرمای تا مرا بقصاص بکشند [تا بحق کشته باشی]. ملک بخنیدید. وزیر را گفت: چه مصلحت می بینی؟ گفت: ای پادشاه از [بهر خدای]، به صدقه گور پدرت این شوخ دیده [را] رها کن تا مرا در بلائی نیفکند. گناه [از] من است که قول حکما معتبر نداشتم که گفته اند: چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خودرا به دست خود شکستی چو تیر انداختی در روی دشمن حذر کن کاندر آماجش نشستی (ص 75 ) ************* درویشی را ضرورتی پیش آمد. گلیمی از خانه یاری بدزدید. حاکم فرمود که دستش ببرند. صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بحل کردم. گفتا: به شفاعت تو حدّ شرع فرو نتوان گذاشت. گفت: [آنچه فرمودی] راست گفتی [و لیکن] هر که از [مال] وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید و الفقیر لایملک. هر چه درویشان راست وقف محتاجان است. حاکم دست از او بداشت، پس ملامت کردن گرفت که جهان بر تو ننگ آمده بود که دزدی نکردی الاّ از خانه چنین یاری گفت: ای خداوند، نشنیده ای که گفته اند: خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب . چون فرو مانی به سختی تن به عجز اندر مده دشمنان را پوست برکن، دوستان را پوستین (ص 91) ************* قاضی ار با ما نشیند بر فشاند دست را محتسب گر می خورد، معذور دارد مست را (ص94) ************* وه که گر مرده باز گردیدی به میان قبیله و پیوند رد میراث سخت تر بودی وارثان را زمرگ خویشاوند (ص 118) ************* قاضی همدان را حکایت کنند که با نعلبند پسری سرخوش بود و نعل دلش در آتش، روزگاری در طلبش متلهّف بود و پویان و مترصّد و جویان [و] بر حسب واقعه گویان: در چشم من آمد آن سهی سرو بلند بربود دلم زدست و در پای افگند این دیده شوخ می برد دل به کمند خواهی که به کس دل ندهی دیده ببند شنیدم که درگذری پیش قاضی باز آمد برخی از این معامله به سمعش رسیده و زایدالوصف رنجیده، دشنام بی تحاشی داد و سقط گفت و سنگ برداشت و هیچ از بی حرمتی نگذاشت . قاضی یکی را گفت از علما[ی] معتبر که همعنان او بود: آن شاهدی و خشم گرفتن بینش وان عقده بر ابروی ترش، شیرینش عرب گوید: ضرب الجیب زبیب. از دست تو مشت بر دهان خوردن خوشتر که به دست خویش نان خوردن همانا که از وقاحت او بوی سماحت میآید. انگور نو آورده ترش طعم بود روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد این بگفت و به مسند قضا باز آمد. تنی چند از بزرگان عدول که در مجلس حکم وی بودند زمین خدمت ببوسیدند که باجازت سخنی در خدمت بگوییم، اگر چه ترک ادب است و بزرگان گفته اند: نه در هر سخن بحث کردن رواست خطا بر بزرگان گرفتن خطاست ولیکن بحکم آن که سوابق انعام خداوندی ملازم روزگار بندگان است، مصلحتی که ببیند و اعلام نکنند نوعی از خیانت باشد. طریق صواب آن است که با این پسر گرد طمع نگردی و فرش ولع در نوردی که منصب قضا پایگاهی منیع است [تا] به گناهی شنیع ملوّث نگردانی. حریف این است که دیدی و حدیث این بود که شنیدی. یکی کرده بی آبرویی بسی چه غم دارد از آبروی کسی؟ بسا نام نیکوی پنجاه سال که یک نام زشتش کند پایمال قاضی را نصیحت یاران یکدل پسند آمد و بر حسن رای قوم آفرین خواند و گفت: نظر عزیزان در مصلحت حال من عین صواب است و مساله بی جواب و لیکن نصیحت کن مرا، چندان که خواهی که نتوان شستن از زنگی سیاهی * از یاد تو غافل نتوان کرد به هیچم سرکوفته مارم نتوانم که نپیچم این بگفت و کسان را به تفحّص حال وی برانگیخت و نعمت بی کران بریخت و گفته اند: هر که را زر در ترازوست زور در بازوست[و آن که بر دینار دسترس ندارد در همه دنیا کس ندارد]. هر که زر دید سر فرود آرد ور ترازوی آهنین دوش است فی الجمله، شبی خلوتی میسّر شد و هم در آن شب شحنه را خبر شد. قاضی همه شب شراب در سر و شباب در بر، از تنعم نخفتی و بترنّم بگفتی: امشب مگر به وقت نمی خواند این خروس عشّاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس یک دم که دوست فتنۀ خفته ست، زینهار بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس تا نشنوی زمسجد آدینه بانگ صبح یا از در سرای اتابک غریو کوس لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود برداشتن، به گفتن بیهوده خروس قاضی در این حالت [بود که] یکی از خدمتگزاران در آمد و گفت: چه نشینی؟ خیز و تا پای داری گریز که حسودان بر تو د′قّّی گرفته اند. بلکه حقّی گفته اند تا مگر آتش فتنه که هنوز اندک است به آب تدبیر فرو نشانیم؛ مبادا که فردا چو بالا گیرد عالمی فرا گیرد. قاضی متبسّم در او نظر کرد و گفت: پنجه در صید فرو برده ضیغم را چه تفاوت کند که سگ لاید روی در روی دوست کن بگذار تا عدو پشت دست می خاید ملک را هم در آن شب آگهی دادند که در ملک تو چنین منکری حادث شده است، چه فرمایی؟ ملک گفت: من او را از فضلا[ی] عصر می دانم و یگانه روزگار، باشد که معاندان در حق وی خوضی کرده اند؛ پس این سخن در سمع قبول من نیاید مگر آنکه معاینه گردد که حکیمان گفته اند: بتندی سبک دست بردن به تیغ به دندان برد پشت دست دریغ شنیدم که سحرگاهی با تنی چند خاصّان به بالین قاضی فراز آمد. شمع را دید ایستاده و شاهد نشسته و می ریخته و قدح شکسته و قاضی در خواب مستی، بی خبر از ملک هستی. بلطف اندک اندک بیدار کردش که خیز که آفتاب بر آمد. قاضی دریافت که حال چیست، گفت: از کدام جانب برآمد؟ سلطان عجب داشت گفت از جانب مشرق چنان که معهودست. گفت: الحمد لله که در توبه همچنان باز است به حکم [این] حدیث: لا یغلق علی العباد حتی تطلع الشمس من مغربها، استغفرک اللهم و اتوب الیک . این دو چیزم برگناه انگیختند بخت نافرجام و عقل نا تمام گر گرفتارم کنی، مستوجبم ور ببخشی عفو بهتر کانتقام ملک گفتا: توبه در این حالت که بر [گناه و] عقوبت خویش اطلاعی یافتی سودی نکند؛ فلم یک ینفعهم ایمانهم لما رأوا بأسنا . چه سود از دزدی آنگه توبه کردن که نتوانی کمند انداخت بر کاخ؟ بلند از میوه گو کوتاه کن دست که کوته خود ندارد دست بر شاخ تو را با وجود چنین منکری که ظاهر شد سبیل خلاص صورت نبندد. این بگفت و موکلان [عقوبت] در وی آوریختند. گفت : مرا در خدمت سلطان یکی سخن باقی است. ملک بشنید و گفت: آن چیست ؟ گفت: به آستین ملالی که بر من افشانی طمع مدار که از دامنت بدارم دست اگر خلاص محال است[از] این گنه که مراست بدان کرم که تو داری امیدواری هست ملک گفت: این لطیفه بدیع آوردی و این نکته غریب گفتی و لیکن محال عقل است و خلاف نقل که تو را فضل و بلاغت امروز از چنگ عقوبت من رهایی دهد. مصلحت آن می بینم که تو را از قلعه به زیر اندازم تا دیگران نصیحت پذیرند و عبرت گیرند. گفت: ای خداوند جهان، پرورده نعمت این خاندانم و این جرم نه تنها من کرده ام در جهان؛ دیگری بینداز تا من عبرت گیرم. ملک را خنده گرفت و بعفو از سر جرم او برخاست و متعنّتان را به کشتن او اشارت همی کردند گفت: هر که حمّال عیب خویشتنید طعنه بر عیب دیگران مزنید (ص 145 به بعد) ************* شنیده ام که در این روزها کهن پیری خیال بست به پیرانه سر که گیرد جفت بخواست دخترکی خوبروی، گوهر نام چو درج گوهرش از چشم همگنان بنهفت چنان که رسم عروسی بود، تماشا بود ولی به حمله اول عصای شیخ بخفت کمان کشید و نزد بر هدف که نتوان [دوخت] مگر به سوزن فولاد، جامه هنگفت به دوستان گله آغاز کرد و حجّت ساخت که خان و مان من، این شوخ دیده پاک برفت میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست، چنان که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت: پس از خلافت و شنعت، گناه دختر نیست تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت؟ (ص 153) ************* مردکی را چشم درد خواست. یش بیطار رفت تا دوا کند . بیطار از آنچه در چشم چهار پایان می کند در چشم وی کشید و کور شد. حکومت پیش داور بردند؛ گفت: بر او هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی. مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که نآزموده [را] کار بزرگ فرماید، با آن ندامت برد، به نزدیک خردمندان به خفّت رای منسوب گردد. ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر بوریا باف اگر چه بافنده ست نبرندش به کارگاه حریر (ص 160) ************* .... شنیده ام که درویشی را با حدثی بر خبثی بدیدند. با آن که شرمساری برد، بیم سنگساری بود. گفت: ای مسلمانان قوّت ندارم که زن کنم و طاقت نه که صبر [کنم] ؛ چه کنم ؟ لا رهبانیه فی الاسلام . و از جمله مواجب سکون و جمعیت درون که توانگر را میسّر می شود. یکی آن که هر شب صنمی در بر گیرد [که] هر روز بدو جوانی از سر گیرد، صبح تابان [را] دست از صباحت او بر دل و سرو خرامان را پای از خجالت او در گل. به خون عزیزان فرو برده چنگ سر انگشتها کرده عنّاب رنگ محال است که با حسن طلعت او گرد مناهی گردد یا رای تباهی زند. دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد کی التفات کند بر بتان یغمایی؟ * من کان بین یدیه ما اشتهی رطب یغنیه ذلک عن رجم العناقید اغلب تهیدستان دامن عصمت به معصیت آلایند و گرسنگان نان ربایند. چون سگ درنده گوشت یافت، نپرسد کاین شتر صالح است یا خر دجال(ص165) ************* ... شحنه برای خونخواران [و] قاضی مصلحت جوی طراران. هرگز دو خصم به حق راضی پیش قاضی نروند. چو حق معاینه دانی که می بباید داد بلطف به که به جنگاوری و دلتنگی خراج اگر نگذارد کسی بطیبت نفس بقهر از او بستانند و مزد سرهنگی(ص 189 و 190) ************* همه کس را دندان به ترشی کند گردد مگر قاضیان [را] که به شیرینی. قاضی که به رشوت بخورد پنج خیار ثابت کند از بهر توده خربزه زار(ص 190) ************* قحبه پیر از نابکاری چه کند که توبه نکند و شحنه معزول از مردم آزاری؟ جوان گوشه نشین، شیرمرد راه خداست که پیر خود نتواند ز گوشه ای برخاست(ص 190) ************* نوشته شده توسط محمد مهدی حسنی در سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۲۳ ق.ظ | لینک ثابت | منوی اصلی صفحه نخست آرشيو وبلاگ پروفایل مدیر وبلاگعناوین مطالب وبلاگ سخن نخست و حرف های بعدی حقوق مدنی و تجارت حقوق اراضی و املاک آئین دادرسی حقوق ثبت حقوق - تاریخ و کلیات پرسش و پاسخ حقوقی حقوق بین الملل حقوق جزا و کیفری قلمی خودم(مخیّل) مقالات و تحقیقات ادبی دادگستری در متون ادب فارسی حقوق تطبیقی شعر دوستان تقی خاوری (راوی) اشعار و نثر های گزیده یادها و مناسبت ها بانگ قوانین و مقررات داستان کوتاه مسایل روز - سیاسی مسایل روز - قضا، وکالت، قانون مسایل روز - دولتیان و ادبیات زنان آزموده های حقوقی هنر معرفی کتاب و نشریات کشکول اینترنتی لطایف القضاء تصویر طنز (کاریکاتور) درباره ی ما این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی، گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی" خواهم زد. چرا و چگونه؟ می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید. مائیم و نوای بینواییبسم اله اگر حریف مایی *****************دیگر دامنه های وبلاگ :http://hassani.irhttp://hasani.info* * * * * * * * * * *« کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل پایه یک دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25 تلفن : 8464850 511 98 + و 8464851 511 98 + مي باشد. * * * * * * * * * * *امیل : hasani_law@yahoo.com* * * * * * * * * * *نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است. » پیوند ها - دوستان (انوج)بربرود سپهر عدالت ...یه حرفایی همیشه هست صبر زرد و جیغ بنفش وکالت و مشاوره حقوقی، وکیل دادگستری مُشتي شعر براي اين روزها.. کلوپ فارسی سایت حقوقی برهان قاضی دادگستر فقه پلی است برای حقوق ایران داوری وبلاگ حقوقی هنری برگ سبز موسسه حقوقی هامون وبلاگ شخصی مهندس گنعلیخان وکیل باشی سایت حقوقی راه مقصود جامعه سردفتران و دفتریاران استان یزد اسفار - سید علی طباطبایی یزدی محمد افضلی ابراهیمی خطاط حقوق امریکا و انگلستان و فرانسه حقوق روز آرشیو فروردین ۱۳۹۶ بهمن ۱۳۹۳ دی ۱۳۹۳ آذر ۱۳۹۳ بهمن ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۲ آذر ۱۳۹۲ خرداد ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۱ آذر ۱۳۹۱ تیر ۱۳۹۱ خرداد ۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ اسفند ۱۳۹۰ بهمن ۱۳۹۰ دی ۱۳۹۰ آذر ۱۳۹۰ شهریور ۱۳۹۰ مرداد ۱۳۹۰ تیر ۱۳۹۰ خرداد ۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ فروردین ۱۳۹۰ اسفند ۱۳۸۹ بهمن ۱۳۸۹ دی ۱۳۸۹ آذر ۱۳۸۹ آبان ۱۳۸۹ مهر ۱۳۸۹ شهریور ۱۳۸۹ مرداد ۱۳۸۹ تیر ۱۳۸۹ خرداد ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فروردین ۱۳۸۹ آرشيو سایر پیوند ها آمار لحظه به لحظه جهان دستور (پایگاه قوانین و مقررات کشور) گنجور Linkograph لینکوگراف ترمينولوژي قوانين و مقرارات بانك قوانين كشور ( دادگستري استان تهران ) بانک مقالات حقوقی معاونت آموزش دادگستری استان تهران سيستم قوانين کشور صندوق حمايت وکلاء و کارگشايان دادگستري كانون سردفتران و دفترياران پایگاه اطلاع رسانی دولت مجلس شوراي اسلامي سازمان ثبت اسناد و املاك کشور سازمان ثبت احوال کشور سازمان بازرسي كل كشور روزنامه رسمى ج. ا. ا. دفتر امور بین الملل قوه قضاییه دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي ماهنامه حقوقي دادرسی دادگستري استان اصفهان راهنمای موضوعی نشريات حقوقی ايران شبکه خبری قسط ندای صادق نیروی انتظامی ج. ا. ا. (ناجا) ترمینولوژی حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران قالب وبلاگجستجوگر قالب وبلاگ آخرین پست ها برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم بیانیه انتخاباتی - اهداف، دیدگاهها و برنامههای محمد مهدی حسنیبیوگرافی محمد مهدی حسنی کاندیدای مستقل نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان: انتخابات نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسانبررسی فقهی حقوقی ماهیت حق زوجه بر مهریه و قابلیت اسقاط آنزمان نصيحتگويي مستقيم گذشته استتوصیه هایی حرفه ای و اخلاقی از استادِ کاتوزیان آزمودههای حقوقی 15- بررسی دادنامههایی درباره شرط اخذ رضایت شرکا برای صدور سند مالکیت مفروز موضوع ا عتراف و تجدیدنظر از احکام در حقوق کیفری انگلستانآخرین سفر دکتر کاتوزیان: بهار 1393؛ مشهدبازخوانی نخستین دادرسی قانونی (عرفی) در کشور ما؛محاکمه عاملان فروش دختران قوچانی و به اسارت رفتن زنابرگزاری مراسم بزرگداشت درگذشت زنده یاد دکتر کاتوزیان در مشهدمهمترین قوانین و رویهها 4 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393 مهمترین قوانین و رویهها 3 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393دربارۀ کمیتۀ سازماندهی زنان آسیب دیدۀ اجتماعی آثار و اندیشه سزار بکاریاحمایت از حقوق مصرف کننده در ادبیات حقوقی ایرانجایگاه تحصیل مال نامشروع در جرائم علیه مالکیت و اموالبیماری های روانی و ازدواج معرفی و نقد فیلم : کشتن مرغ مقلدمصلحت در نکاح اطفال و ضمانت اجرای آنمعرفی کتاب « بررسی یک پرونده قتل»دادگاه کیفری بینالمللی و مقابله با بی کیفریاقرار در آینه امثال فارسیحق تقدّم در پذیره نویسی سهام جدید شرکتهای سهامی بررسی نظام قضایی لبنانبررسی مفهوم و مصادیق قراردادهای مستمرامنیت حقوقی یا عدالت و انصاف (آزمودههای حقوقی 9)راه اندازی وبسایت کانون وکلای دادگستری خراسانمفهوم و قلمرو نقض حقوق مالکیت صنعتی (مطالعه تطبیقی در حقوق ایران و انگلستان) RSS POWERED BY BLOGFA.COM Web Toolbar by Wibiya وبلاگ-ساعت فلش در چه بگویم؟ در همه ی اينترنت وبلاگ-کد جستجوی گوگل آمار View Untitled in a larger map کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ dad-hassani محفوظ می باشد. طراحی شده توسط یاس تم