hassani.ir - اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)









Search Preview

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

hassani.ir
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) - اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی) - حقوقی - ادبی - اجتماعی
.ir > hassani.ir

SEO audit: Content analysis

Language We have found the language localisation:fa
Title چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
Text / HTML ratio 60 %
Frame Excellent! The website does not use iFrame solutions.
Flash Excellent! The website does not have any flash contents.
Keywords cloud و می به که از را در است با این ها اگر برای آن شود یا شان ی ، باید
Keywords consistency
Keyword Content Title Description Headings
و 373
می 159
به 147
که 134
از 119
را 108
Headings Error! The website does not use (H) tags.
Images We found 13 images on this web page.

SEO Keywords (Single)

Keyword Occurrence Density
و 373 18.65 %
می 159 7.95 %
به 147 7.35 %
که 134 6.70 %
از 119 5.95 %
را 108 5.40 %
در 95 4.75 %
است 79 3.95 %
با 49 2.45 %
این 37 1.85 %
ها 31 1.55 %
اگر 30 1.50 %
برای 30 1.50 %
آن 30 1.50 %
شود 29 1.45 %
یا 26 1.30 %
شان 25 1.25 %
ی 25 1.25 %
، 24 1.20 %
باید 24 1.20 %

SEO Keywords (Two Word)

Keyword Occurrence Density
می شود 21 1.05 %
                                                                                       19 0.95 %
را به 17 0.85 %
است که 17 0.85 %
می کنند 12 0.60 %
است و 11 0.55 %
می کند 10 0.50 %
و به 9 0.45 %
می زنند 8 0.40 %
می گویند 8 0.40 %
شود و 7 0.35 %
باید از 7 0.35 %
کرده و 7 0.35 %
به قول 6 0.30 %
و یا 6 0.30 %
را می 6 0.30 %
و اگر 6 0.30 %
که با 6 0.30 %
و چون 6 0.30 %
کند که 6 0.30 %

SEO Keywords (Three Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
می شود و 7 0.35 % No
حرف می زنند 4 0.20 % No
محمد مهدی حسنی 4 0.20 % No
وکلای دادگستری خراسان 3 0.15 % No
کانون وکلای دادگستری 3 0.15 % No
می کند که 3 0.15 % No
اینجا است که 3 0.15 % No
کرده و به 3 0.15 % No
است که می 3 0.15 % No
می کنی که 3 0.15 % No
می زنند و 3 0.15 % No
احساس می کنی 2 0.10 % No
حرفم را نشکن 2 0.10 % No
میهمان منی به 2 0.10 % No
پسر پیغمبر هم 2 0.10 % No
                                                                                       میهمان 2 0.10 % No
پیغمبر هم حرف 2 0.10 % No
سرم را بشکن 2 0.10 % No
را بشکن ولی 2 0.10 % No
بشکن ولی حرفم 2 0.10 % No

SEO Keywords (Four Word)

Keyword Occurrence Density Possible Spam
کانون وکلای دادگستری خراسان 3 0.15 % No
خبردار، تو مهمونی یا 2 0.10 % No
پلو پلو گفتن، شکم 2 0.10 % No
بودم اگر گهی خوردم 2 0.10 % No
مست بودم اگر گهی 2 0.10 % No
به آن دایره و 2 0.10 % No
شکم  مهمان بیچاره سیر 2 0.10 % No
گفتن، شکم  مهمان بیچاره 2 0.10 % No
پلو گفتن، شکم  مهمان 2 0.10 % No
با پلو پلو گفتن، 2 0.10 % No
بچه زِرزِری می گه 2 0.10 % No
آن دایره و دنبک 2 0.10 % No
و دنبک زدنت، نه 2 0.10 % No
دنبک زدنت، نه به 2 0.10 % No
زدنت، نه به این 2 0.10 % No
نه به این زینب 2 0.10 % No
است که می گویند 2 0.10 % No
به این زینب و 2 0.10 % No
نه به آن دایره 2 0.10 % No
زِرزِری می گه من 2 0.10 % No

Internal links in - hassani.ir

برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکم انتقال مبیع در اثنای مدت خیار تخلف از شرط
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مطالبه وجه التزام در تعهد پولی یا دین 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جایگاه مشاوره حقوقی در مدیریت اجرا و قراردادها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بالا رفتن از دیوار مستأجر قدیمی - دادرس یا کارشناس، کدام مقصرند؟!!
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقد و بررسی لایحه حمایت خانواده
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بحثی در شروط ضمن عقد نکاح به نفع زنان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پيشنهادهايي براي اصلاح قوانين خانواده 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت اول
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت دوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قسمت سوم
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حریم خصوصی (با نگاهی به بند 6 فرمان 8 ماده ای حضرت امام ره)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
احکام محرومیت از تحصیل، تصمیم قانونی یا سلیقه ای؟!! 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تمدید مجدد اجرای آزمایشی قانون مجازات اسلامی بازگشت به عقب یا فرار به جلو
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نقش رضایت شرکا درصدور سند مالکیت مفروز موضوع مواد 147 و 148 ق. ثبت  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قوق ثبت 2 - انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال املاک مجهول المالک ثبتی، از قلم افتاده و جاری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 3 - انواع مال غیر منقول به لحاظ ثبت دفتر  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال چشمه ها و قنوات مستقل و غیر مستقل و حقابه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 4 - انواع مال غیر منقول به اعتبار ماهیت آن  (مقررات حاکم بر ثبت و نقل و انتقال منافع  و  حقوق عینی : انتفاع، ارتفاق، کسب و پیشه و تجارت، رهن و معاملات با حق استرداد، ثمن اعیانی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 (قسم اول) – (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت و شهرداری ها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم دوم) - (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی موات  اراضی منابع طبیعی و  مستحدث ساحلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق ثبت 5 – (قسم سوم) -  (مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اراضی دولتی موات خارج از محدوده شهرها  و واقع در محدوده شهرها
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استثنا بر استثنا - نقدی بر ماده واحده الحاق يك تبصره به‌ماده1 لايحه قانوني نحوه خريد و تملك
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منع تغییر کاربری و تفکیک اراضی کشاورزی ( بررسی پیشینه و مقررات لازم الاجرا - 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعریض معایر بی پرداخت حقوق مالکین واجرای مقررات خرید و تملک  (حقوق شهرسازی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آیا گزارش اصلاحی دارای اعتبار امر مختومه است؟ 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تشخیص ارزش و تاثیر گواهی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شوراهای حل اختلاف (پیشینه و بررسی قانون جدید
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
انتقال دعوی (بحثی در باره "قائم مقام قانونی" از دیدگاه مقررات شکلی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
قضاوت زنان ( گلایه ای ازطرف زنان قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حقوق در ایران – خطابه یی از محمد علی فروغی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سرگذشت نخستین قانون جزا و چگونگی تشکیل پلیس در ایران  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وصیّت وکیل سداد (زندگی نامه و وصیت شادروان احمد شریعت زاده)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
طرح مباحثی از حقوق بین الملل خصوصی و صلاحیت محاکم در امر تابعیت (نقد کتاب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بانگ قوانین و مقررات     
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین و مقررات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
دانلود رایگان قوانین برای گوشی های همراه
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
جدول آسان محاسبه ارزش روز مهريه در سال 1389
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نمونه استشهاد و دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
درخواست تغییر نام افراد (نمونه دادخواست و لایحه تجدیدنظرخواهی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تعرّض قوه قضاییه به اصل استقلال کانون های وکلای دادگستری - آزمون و خطایی دیگر
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وقتی حق دفاع رنگ می بازد 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سایه بیم شَغَب بر جشن استقلال کانون وکلای خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
واکاوی یک تجربه سخت وکالتی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش رابطه مالی وکلای دادگستری با موکلین
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حاشیه ای بر اعلام نتیجه انتخابات کانون وکلاء دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
به بهانه انتخابات ششمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تاریخ وکالت در ایران1 - وکالت در ایران باستان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
این راه که می رویم به ترکستان است
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
وضع حق الوكاله ها و معاش وکلای دادگستری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
آنچه باید همسر یک وکیل دادگستری بداند 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
10
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
معرفی بخش و بحثی در معنی و اهمیت طنز و حکایت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از کدو مطبخ قلندری
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
 تعزیه دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند مطایبه از نوادر (ترجمه کتاب مُحاضَرات راغب اصفهانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر ادیب الممالک فراهانی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مناظره منبر و دار
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
هزل و طنز در شعر انوری ابیوردی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
حکایت طنز از مقامات حمیدی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
پندهایی منتخب از رساله درویش نامه (صد پند )
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فصل سوم از رساله التعریفات 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
منتخب چند حکایت طنز از رساله دلگشا   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
سیزده حکایت از لطائف الطوائف
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
استفتاء و جواب
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مثنوی شهر خاموشان
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شتر یک غاز و خر بی قیمت 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
امید کُشی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کبر قاضی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شکستن کاسه مجنون
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بر عکس نهند نام زنگی کافور  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
برخورد قاضی و وکیل؟!!  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تندخویی قاضی  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تفاوت ورد با هارد  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
بجوی رفته باز آید آب  
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ننه ام بهتر از تو نفرین می کند   
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
همان که آقا در محراب گفت
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
زبان زرگری (لوترا) - کنکاشی در زبانهای ساختگی 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
کنکاش ضرب المثل  دیوان بلخ
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
تجاهل عارف (کنکاش یک اصطلاح ادبی و معادلات آن در فرهنگ عامه)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
ایراد بنی اسرائیلی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
مرگ به انبوه جشن است( واکاوی یک مثل ادبی) 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه مریم (واکاوی یک مثل و کنایه ادبی)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
فرهنگ "ماست مالی" (لته یی هست که دم دهن آقا محمد حسین را ببندد؟)
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
شب یلدا – پیشینه تاریخی و انعکاس آن در ادب فارسی و فرهنگ عامه 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
روزه در آئینه مثل های فارسی
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز در افغانستان 
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)
نوروز به روایت شاردن
چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی)

Hassani.ir Spined HTML


/> چه بگویم ؟ (حقوقی، ادبی و اجتماعی) چه بگویم؟ اندر حکایت میهمانی رفتن(هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)                اندر حکایت میهمانی رفتن                             (هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)           نوشته ی محمد مهدی حسنی   بمانــــد هجا تــــا قیامت به جا که شاعر چو رنجد بگوید هجا (فردوسی) هر چند ما ایرانی ها، به میهمان نوازی مشهوریم و معتقدیم که "میهمان حبیب خداست" ، "میهمان خضاب خانه است" ، "میهمان برکت سفره است"، "میهمان دفع بلای   خانه است". همچنین متون دینی ما را به گرامی داشتن میهمان تشویق می کند چنانکه  پیامبر گرامی (ص) فرماید: "اَلضِّیف یَنْزُل بِرِزقِه و یَرْتَحِلُ بذُنُوبِ اَهْلِ البَیْت " (بحارالانوار ج 75، ص 461) یعنی: میهمان روزی خودش را می آورد. و گناهان اهل خانه را می برد. که ترجمه همین گفتار،  خود دو مثل سایر فارسی شده است.  و همچنین گستره ای از ادبیات حکمی ما در این باره است چنان که اسدی توسی می گوید:                بُوْد نـــام نیک و سرافراشتن                زِ ناخوانده مهمان نکو داشتن اما واقعیت این است خُلق میهمانی رفتن و میزبانی کردن ما ایرانیان نیز مانند بسیاری از عادات دیگرمان که چون آب از سرچشمه گِل است، پر ایراد و اشکال دار است در نوشته حاضر، ما با تمسک به امثال سایر و زبانزدها و فرهنگ عامه به ارزیابی و انتقاد از برخی رفتارهای مان در این باره می پردازیم:                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) آهای آهای خبردار، تو مهمونی یا سمسار قدیمی ها می گفتند شیطون دوتا گوز می دهد یکی اش مال فضول است. متاسفانه فضولی در ذات برخی آدم ها ست. گاهی طرف میهمانی می رود انگار نه انگار که در خانه  مردم نه سر پیاز  است و نه ته ی آن، اینان کدخداوار، با خیالی آسوده و آب لجام خورده، به زوایای پنهان چهار دیواری دیگری مانند اتاق خواب میزبان  سرک می کشند.  تلفن صاحبخانه که زنگ بزند، جلدی گوشی را برمی دارند.  برخی  به ویژه جنس شریف نسوان همین که وارد خانه ی میزبان شدند، با پایان یافتن چاق سلامتی معمول، در مبل خود لمیده و مانند رُباتی که تنها از کمر یا از گردن به بالا کار می کند، شروع به براندازی دور و بر خود کرده و به دید زدن اثاث و لوازم خانه مشغول می شوند، و گاه نگاه تنها، افاقه نکرده چون فنری از جا جسته و به زد و وازد کردن لوازم و دکوری های خانه می پردازند.  پنداری آنان بطور مادرزادی این استعداد را دارند که چیزهای تازه خرید شده  را فی الفور کشف کرده، به ارزیابی و کارشناسی آن پرداخته  و محل ابتیاع شان را تعیین کنند.  اینجا آدم از جنس صاحب خانه،  دلش می خواهد داد بزند: " آهای آهای خبردار، تو مهمونی یا سمسار؟" اینان از اموال  منقول که فراغ شده، وارد غیرمنقولات می شوند، اگر تا کنون خانم میهمان به تنهایی نقش سمسار را بازی کرده،  اکنون مرد ایشان نیز وارد معرکه می شود، در باره نقشه مهندسی ساختمان، متراژ، نحوه استفاده از زوایا و دیزاین داخلی، جای قرار گرفتن آشپزخانه و آبریزگاه و... داد سخن داده و نظرات و معلومات شفاهی و تکراری  اکتسابی خود را به رخ آدمیزاد می کشند.  درست مانند آنها که زیاد پای منبر می نشینند و شکسته بسته، محفوظاتی کسب و همان را سرهم کرده و طوطی وار به خورد دیگران می دهند. واقعاً که درست  گفته اند "اگر فضول نباشد شاه از کجا بداند که علی آباد کجاست"                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) یک نظر حلال است. می گویند: "آبی که ز چشم رفت کی آید باز" برخی نرْآدم ها هم،  در گیر و دار میهمانی،  بدی ذات شان از  چشمشان بیرون می آید، حیزانه  ناموس مردم را - که لابد حکم ناموس خودشان را دارد – چشم چرانی می کنند. آنها به محض دیدن قاقا، دهنشان آب می افتد و مانند اینکه به مجلس خواستگاری برای خودشان  رفته و "یک نظر حلال است."  وقتی ضعیفه مقابل، بی هیچ قِر و فِر،  چای و میوه تعارف می کند به جای نگاه کردن به سینی، یک چشمشان  ساز زده و چشم دیگرشان کمانچه،  و به صورت تعارف کننده زُل می زنند و اگر خانم  با طرح سوال یا حرفی در صدد پرت کردن حواس شان باشد، فی الفور می گویند: "شما فکر خرت باش چکار داری که حاج میرزا آقاسی معزول است." شادروان استاد بهمنیار در باره داستان این مثل  گوید : یکی از اعیان تهران با خانمی مشغول مواقعه و خانم نیز مشغول غمز و غمزه هایی بود که لازمه ی آن موقع است. در اثنای عمل، خانم از آن شخص پرسید: "راست است که می گویند حاج میرزا آقاسی معزول شده؟ آن شخص در پاسخ وی همین ضرب المثل را می گوید. (۱)   وقتی این تیپ آدم قول سعدی را ارجح دانسته که :             سعدیا هیکل مطبوع برای نظر است              گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر و دائم در حال فعالیت دید زدنند، به کله آدمیزاد می افتد که سوای "چند  همسری"  بایستی اصطلاح چند گرلفرندی و چند محبوبی را هم وارد دایره لغات رابطه ها کرد.                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) بابا! "سقّ آدمیزاد را با حرف برداشته اند" گاهی شب قبلش خواب دیده ای  دیوار آبریزگاه رویت خراب شده. خوابت تعبیر می شود و در یک مهمانی شلوغ، مجاورت  آدمی گوشت تلخ می نشیند که زبان گربه خورده،  مثل برج زهر مار " لام تا کام  حرف نمی زند".  از آنها که به ماتحت شان می گوید دنبال من نیا بو می دهی.  آنها در جای خود نشسته، و بدون این که معتقد باشند "سقّ آدمیزاد را با حرف برداشته اند"، از هر حرکت اضافی جز پلک زدن خودداری می کنند. از سنگ و دیوار حرف در می آید ولی از آنها نه".  "حرف را باید با منقاش از حلقومشان بیرون کشید". تنها  با سکوت و نگاهی هرازگاه در زیر چشم ، اطراف خود را  برانداز می کنند. ". حتی وقتی چیزی به آنها تعارف می کنی یا دستشان می دهی، انگاری زبان مالیات دارد، چون "زبان نیم سیری را گذاشته، کله یک منی را تکان می دهند".  هرچند شاید بیشتر اینطور نباشد،  ولی انگار برایت قمپز یا چیز دیگر در می کنند.                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "سرم را بشکن ولی حرفم را نشکن" برخی آدما برعکس دسته قبلی،  ازآن سوی پشت بام افتاده اند. "تا نگفتی  دنگی بر می دارند لنگی".  آنان منتهای چانه لقی و پرحرفی را دارند. معتقدند که : "زبان قپان خدا است " هرچه بارش کنی باز هم بر می دارد و: "زیر دیگ آتش است و زیر آدم حرف"  همه را به صورت  گوش می بینند.  آنان با دو ذرع زبان خود، که حکم آسیاب گردان را دارد،  از همه چیز به ویژه از ادبیات و سیاست حرف می زنند راستی دیدی فلانی چی گفت.... آن یکی چکار کرد ... باید برای نژاد و نجات آدمیزاد چکار کنیم ...  آنها به نظر دیگران کاری نداشته و اعتقاد دارند که : "سرم را بشکن ولی حرفم را نشکن".  درست مانند سیاست مداران ، با حرف های بالاتر از دیپلم، دنبال گوش مفت و در حکم  زیر دیپلم می گردند. بدون اینکه مطالعه و علم کافی داشته باشند؛ شکمی، همه چیز از جمله سیاست، ادبیات و جامعه شناسی، تاریخ  و فلسفه را با هم پیوند می زنند،  گوز را به شقیقه ربط داده و مدام نشخوار واژه می کنند . گاهی "حرف هایی می زنند که درِ ک.. خر علف سبز می شود" و چون تنها متکلم وحده هستند، ماحصلش برای آدمیزاد سردرد است و چون چیزی تازه یاد نگرفته ای به هنگام ترک مهمانی با کیسه ی خالی  و صدالبته ورشکسته به تقصیر روانه می شوی بگذارید اینجا کمی جدی تر عرض کنم :   بی تردید وقت گذرانی و گفت و گو های بی حاصل،  مشکل عظیم بسیاری از میهمان های ماست مردم به جای صحبت کردن از آخرین کتاب خوانده، فیلم دیده، موسیقی شنیده شده و سفر رفته و صدها موضوع جالب دیگر که جنبه عمومی دارد و برای دیگران مفید و قابل استفاده است، به چیزهایی می پردازند که برای دیگران شنیدنش عذاب الیم است. مثلن  برخی فی المجلس یاد مشکلات  و ناراحتی هایشان افتاده  و میهمانی را درام پارتی می کنند ....  برخی مانند پزشکان و وکیلان و مهندسین و غیره چنان بحث را تخصصی کرده و قولمبه و سلمبه سر هم می کنند که انگاری کانال دو  رادیو  را روشن کرده اند و برخی ....  خدا نصیب گرگ بیابون نکند ...  "خودشان سنده، حرف هایشان گنده"،  به موضوعاتی پرداخته که وقت گیر و بی ارزشند.                                      نظم:                     با گروهی که بخندند و بخندانند      چون کنم چون نه بخندم  نه بخندانم (ناصر خسرو) اما گاهی برغم اینکه موضوع بحث شان خوب و قابل استفاده است،  ولی پافشاری و اصرارهای اطراف به حقانیت بحث شان چنان داغ می شود که مصاحبه تبدیل به مجادله شده و یک باره می بینی که بابا شمل دوتا محله مقابل هم قرار گرفته و نبرد تن به تن و سراندازی آغاز می شود آنجا است که صحنه میهمانی یاد آور نبرد رستم دستان و اسفندیار است: نخستیــــن بــــــه نیـــــزه بــرآویختند همی خون ز جوشن فرو ریختند چنین تا سنان ها به هــــــم برشکست به شمشیر بردنــــد ناچــار دست بـــــه آوردگـــــــه گــــــردن افراختند چپ و راست هر دو همی تاختند ز نیروی اسپـــــان و زخــــــم سران شکسته شد آن تیـــغ هــای گران چـــو شیــــران جنگــی برآشوفتند پـــر از خشم انــــدام ها کوفتند همان دستـــــه بشکست گرز گران فروماند از کــــار دست سران گـــرفتنــــــد زان پـــــس دوال کمر دو اسپ تگــــاور فروبرده سر همـــی زور کرد این بران آن برین نجنبید یک شیـــر بر پشت زین                                                                                          ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "بچه زِرزِری می گه من اومدم تو باید بری" بر خلاف یکی از صاحب منصبان بالای مملکتی،  حاجیکستان معتقد است که بعضی آدم ها بچه دونشان دم گه دونیشان است. و در بنده منزل خود پرورشگاه راه انداختند.  انگاری فعالیت شبشان از روز بیشتر است و  شغل شیفت شب شان جوجه کشی است.  اصلاً مردم به کنار،  خودشان بیچاره اند. می گویند: "کلاغ ( لابد: خوش خبر) گفته از وقتی بچه دار شدم حتی یک شکم گـُه سیر نخوردم."  در میهمانی های حسینقلی خانی که بریز و بپاش است، شُلوغ پُلوقی بچه ها بیشتر می شود و علت آن معلوم است چون به قول مولانا:                  کودکان را حرص لوزینه و شکر                      از نصیحت ها کند دو گوش تر برای همین است که می گویند: " آدم بچه دار را کسی به میهمانی دعوت نمی کند" . همین ها در خرتوخریِ میهمانی ها،  وقتی ترقه  یا ترقه های فرنگی شان را با خود می آورند، اِنْدِ حال بگیری اند و اگر برخی از این بچه ها شرور و پر سر و صدا، ته تغاری باشند که بدتر .....   چون علی الرسم ننر و تخم شیطان از آب در آمده اند و قوز بالا قوز.  طفل معصوم در مقابل چشم همه از جمله والدین گرامش،  به همه جای آدم انگشت کرده و به همه ی انحاء  آزار می رسانند، در حالی که از عصبانیّت و یا احیاناً از درد و زخم وارده اسکندرخان کوچک به خود می پیچی، در این حال عن مرغی،  باید کلاس گذاشته و برای خوشآمد والدینش به زور بخندی و بگویی ماشااله...  چه بچه با نمکی. هرچند اگر فرصتی پیش آمد، و حواس بزرگترش پرت شد ، می توان با یک اخم درست و حسابی و یا شکلک زشت ترس ناک و یا حتی به قول مشهدی با ناخون جُلّه (ویشگون) یواشکی دق و دل خود را، کمی خالی کرد. ولی به هرحال قاعده و آخر بازی معلوم است "بچه زِرزِری می گه من اومدم تو (شل و پل) باید بری"                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "زر اومدی قرمه سبزی!"   گاه عضوی از آدمیزاد که در میهمانی آسیب می بیند. معده است. می فرمایید چطور ؟ دارم عرض می کنم آنجا که خانم خانه در سعی آش،  ککشان نگزیده است.               نظم:           تا توانی سعی کن از بهر آش             کاسه گر چینی نباشد گو مباش درست است که ناصرخسرو گفته است که:              از حلق چون گذشت شود یکسان       با نان خشک  قلیه ی هارونی ولی اگر همین قلیه هارونی ، رویم به دیوار و بلانسبت با تلقی : "خوش بودن هر علف برای چارپا"  تهیه شود، و مجبور باشی  آن را با نمک خودت بخوری ...  صد رحمت به نان خشک .   گاه ماندگی و کهنگی غذاها که خانم میزبان از روز قبل آماده و به دلیل حجم زیاد مظطرا  در خارج از یخچال نگه داشته شده،  چنان اوضاع معده ات  را قمر در عقرب می کند. ک باید در آبریزگاه بیتوته کنی. دست پخت کدبانو چنان افتضاح است که محتوای معده خلاف قاعده نیوتن عمل می کند.  غلظت سوپ عینهو خورشت قیمه است و برای استفاده بهینه از خورشت قیمه باید نان در آن ترید کرد. کباب، سوخته؛ قرمه سبزی، خام؛ پلو، شفته و وارفته، قیمه ی جا نیفتاده و سالادی که سایز اجزای آن برای دهان و حلق گاو خرد شده است این همه شاید تو را مستقیماً نکشد ولی همکاری طبیب و عزرائیل را باعث می شود. تازه از روی ادب ناگزیری از طبخ فاخر غذا و حسن سلیقه ی وافر خانهْ خدا  تعریف کنی. اینجا است که آدم می فهمد چرا وقتی کسی قهر می کند، می گویند: "زر اومدی قرمه سبزی!"                                                                                          ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) عیدت را اینجا کردی، نوروزت را برو جای دیگر بگیر. اگر میزبان باشی،  گاهی برخی میهمانان خود خواسته، موی دماغند. کی؟ وقتی که : "هوا ابر و گِله، مهمان نمی تونه بره" ، آنها عادتاً کنگر خورده و لنگر می اندازند، و گناه  قضا شدن نماز صبح آدم را به گردن می گیرند. و چون قصد بیتوته در خانه میزبان کنند، به زبان بی زبانی گویند: "توی دالان می خوابم صاحبخونه نذار برم، زیر پالون می خوابم صاحب خونه نذار برم".  شما هرچه دهن دره می کشی و هی اشاره به "عیالْ دَرْ " (۲) می کنی که بچه خوابش می آید خانم جای او را بیانداز،  افاقه نکرده و دیوار میهمان نمی شنود.  و مثل دوالپا یا کنه به آدم می چسبند،  تازه در آخر شب هوس دامبول و دیمبول می کنند. آدم می ماند که این وقت شب قِرش برای چیست؟!!  راستی خوب گفته اند: "اگه به مهمان رو بدی، صاحبخانه می شود." و اینکه باید از زیر پای چنین مهمان سمج،  جل (فرش)  را کشید. یکی نیست به گوش چنین آدم هایی فریاد زند: آخر نامسلمون! ظالی امام کُش! عیدت را اینجا کردی، نوروزت را برو جای دیگر بگیر.                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "مست بودم اگر گهی خوردم / که فراوان خورند مستانا" بعضی مردم خرْمَرْدِرَندی کرده و اعتقاد دارند که "حلال خوردن از بی عرضگی است" و حافظ وار می گویند: ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست               نان حلال شیخ ز آب حرام ما از این رو  گاهی آدم در محفلی گیر می کند که برخی میهمانان در اتاق دیگر یا قبل از آمدن به مجلس،  دهان خود را به نجسی آلوده کرده اند. اینان از صنفی اند که نه مسلمون بودنشان معلوم است و نه ارمنی بودنشان.  جعفر شهری در قند و نمک گوید: شبی دزدی به کلیسایی زد و چون گرسنه بود اول غذاهای کشیش را که ذخیره داشت با شرابش خورد و چون چیزی برای بردن نیافت از غیظش به سنگ قبری که بر آن نقش صلیب بود رید. و چون صبح کشیش آن را دید گفت:" اگر مسلمون بودی چرا شراب خوردی؟ اگر ارمنی بودی چرا به خاجت ریدی؟" (۳) این عده به مقتضای رنگین بودن صورت حکایتی های رنگین دیگری دارند، گاه جست و خیز می کنند که : "غم مخور که دنیا کلکه، قر بده که چرخ و فلکه" . وقتی دهن دره شان شروع شد، کم آزارترین شان در مقابل در مَوال – طاق واز - خواب شان می برد، و شاش کردن برای دیگران قدغن می شود، اما آنها که سرخی الکل بر همه روی شان دویده ، و رنگ زبانشان و صورت شان یکی شده، به همه چیز آدمیزاد گیر داده و خوش خندگی شان دهن بچه آدمیزاد را روی چاله سرویسی که درست وسط مهمانخانه مردم کنده اند، می برد. خوب خدا را شکر که اگر پیش از آن در رو درباسی تعارف شان گیر کنی،  و بخواهی  که خدای ناکرده به گناه در افتی، دری از غیب باز شده و سر خر نمی گذارد. علی اکبر حسینی در نامه ای داستان (ص 356) گوید: مرد مومنی سوار بر خر از دهی می رفت. در میان راه عده ای جوانان که  سر از باده ناب گرم داشتند راه بر او گرفتند و یکی از آنها جامی پر از شراب به او تعارف کرد و مرد استغفرالله گویان آنان را از این عمل زشت بازداشت ولی جوانان دست بردار نبودند و مرتب به او شراب تعارف می کردند و بالاخره یکی از آنها او را تهدید کرد در صورتی که شراب را نخورد او را خواهد کشت. چون حفظ جان به هر صورت لازم است مرد با اکراه جام شراب را در دست گرفت و رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا خودت آگاهی که من از روی اجبار و فقط برای حفظ جان خود این شراب را می خورم و همین که خواست جام را به لبان خود نزدیک کند خرش با تکان دادن شدید سرش جام را به زمین ریخت، جوانان خندیدند. مرد با دلخوری گفت:" پس از عمری خواستیم شرابی حلال بخوریم این سر خر نگذاشت." (۴)  و اگر جوانی در میان این گروه باشد نباید دیگر  روی او حساب کرد چرا که:                       هرآن امرد که گِردِ باده گردد                 اگر رستم بود ک.. پاره گردد  و اگر آقا دایی اش را نبخشد مطمئن باشد که به قول انوری وصفش چنین است :                             مِیْ، چنانت کند به نادانی              که بز ماده را پَری دانی به هرحال پیر و جوانشان صبح که حالشان روبراه شود تلفنی به زبان عبید چنین عذر آورند:                         مست بودم اگر گهی خوردم             که فراوان خورند مستانا                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) بز پروفسور حیوانات است و احترامش واجب. اما برخی متاسفانه صفت پیری را با خود همراه دارند هرچند در حکم درخت پیرند و علی الاصول باید کنارشان اره باشد و دست و کمر و پای و میان شان از کار افتاده است ولی صد البته به جایش زبانشان خوب کار می کند، آنها "عوض سلس البول، سلس القول گرفته" و به جای شهوت در پائین ، "شهوت کلام دارند" . از دهان آنها باید یک خاطره یا جوک یا هر چیز دیگری را مکرراً بشنوی و برای خوش آمد شان  سرت را مثل بز افخش تکان دهی و اگر لازم بود چاشنی خنده و دست زدن را هم اضافه کنی، چراکه بز پروفسور حیوانات است و احترامش واجب.                           نظم:                  سخن کم گوی و نیکو گوی در کار      که از بسیار گفتن مرد شد خوار (ناصر خسرو)                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "دست راستی ها امروز تنقیه دارند، دست چپی ها مسهل." گاهی اوقات صاحبخانه دولت دار است  و گاه مثل ما شاه منشی بوده که آخرالامر به کوت کشی افتاده و ته ی عمری به نوشتن و شاعری و ملایی می پردازد - که اول گدایی است و ترک عادتشان موجب مرض است-   علی ایحال از هر جماعت که باشد؛ این دسته در دادن میهمانی شیلان کشیده و آب به مالش می بندند و صد البته مدعوین چنین مجالسی هم  از صنف  اِفه (افاده) اند و آدم باید پیش شان کلاس بگذارد. اگر عیال پهلویت نشسته باشد و گاهی  از زیر میز سقلمه زند یا پایت را لگد کند ...  نور علی نور می شود. اینجا دیگر باید خودت نباشی و کلی ادا و اصول در بیاوری. اگر میزبانت آمریکا جـِلِسی باشد، نه تنها چنگال گوشتی خودت تعطیل است بلکه باید چنگالی آهنی را حتماً دست چپ بگیری و برای بریدن غذای گوشتی به جای استفاده از دندان  و یا حتی قاشق از کارد استفاده کنی و بلافاصله باید این بار چنگال را به دست راست بدهی و اگر از اروپاسیتی  است  بایستی به شیوه مردمان آن دیار این جابجایی را انجام ندهی.  اگر گوشت مرغ لای دندان صاحب مردت گیر کرده،  باید عذر خواهی کنی و بدون اینکه مثانه ات پر باشد برای دفع آن به دست شوئی بروی...  باید از کِیف لقمه بزرگ و لذت دو بُچی خوردن بگذری و غذا را به اندازه نوک گنجشگ برداری... باید از دستمال سفره استفاده  کنی که رفتنش به کت ایرانیان مستبعد است، باید از لیوان بزرگتر برای آب خوردن و از کوچکتر برای خوردن آب میوه بهره بری،  باید فلان کنی .... و باید.... نظاماتی که آدم را یاد نظام "دست راستی ها امروز تنقیه دارند، دست چپی ها مسهل." می اندازد. مگر اینکه ذله شوی و مانند زنده یاد ظهوریان در خانه قارون (فیلم گنج قارون) کلاس را کنار گذاشته و حمله سرخپوستی کنی                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "اگه آفتابه ریخت و رفتارشان را تو خلا ببینه رَم می کنه" اما از آنجا که "کار هندو باژگونه است"  گاهی کناری تو در سر میز از تو،  پشت کوهی تر است.  و "اگه آفتابه ریخت و رفتارشان را تو خلا ببینه رَم می کنه"  مدام  حرف می زنند و ذرات غذای در دهان را به روی شما یا ظرف غذایتان می پاشد، جویدن و بلعشان چنان پرصداست که پنداری یادشان رفته  از صدا خفه کن استفاده کنند. آروغ می زنند بدون اینکه وظیفه ی  بهداشتی بعدی یعنی کشیدن سیفون را به جا آورند. برای برداشتن غذا یا نان چنان روی میز یا سفره دراز به دراز شده که کراواتش و گاه قسمت اضافه ی کمربند ش داخل سوپ آدم شسته  می شود. ، چار چنگولی چنان ذرات غذا را از لای دندان های خود تخلیه کرده که انگاری دارکوبی بر پوسته ی درختی نوک می زند. چنان با اشتها دست هایشان را - که دائم در ظرف های مشترک می گذارند -  می لیسند که احساس می کنی خوراکت فقط تف بوده است. اگر غذا به صورت سلف داده نشده و پیش تر شاهد عملیات جانانه غارتشان به میز سلف و انباشتن غذا، چند برابر حجم بشقاب نباشی ،  هنوز جابجا نشده ای، مانند جارو برقی:   پیش غذا، پس غذا و دسر، سالاد و دیگر چیزهای اشتراکی بلعیده می شود. و حتی نمک و فلفل و سماق روی میز را هم کفلمه می کنند.  می پندارند علف یونجه پیششان گذاشته اند  که سالی هفت بار درو می شود و آخر کار هم علی می ماند و حوضش.               نظم:                 اولین بند در ره آدم                                بود نای گلو و طبل شکم (سنایی)                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "میهمان منی به آب ، آن هم لب جو"  برخی آدم ها ناخن خشکند و آب از دستشان نمی چکد. از آن امام زاده هایی هستند که آدم معجزه آنها را نمی بیند. اخ و تف شان را هم پیش مرغ نمی اندازند. اگر مگسی رو آش شان بنشیند تا هند وستان عقبش می روند که پاچه اش را بلیسند. در حکم  گربه ای هستند که وقتی گفتند گهت دَرمُونه ، خاک رویش پاشید نظم:                      از تنگی چشم فیل معلومم شد    کآنانکه غنی ترند محتاج ترند (سعدی) با اینکه گفته اند : "هر مهمانی پای پس هم دارد" اما برخی که جان به عزرائیل نمی دهند، و چرک از لای ناخن شان درنمی آید و دست راستشان زیر پاست، اعتقاد دارند که  جهود یراق بند نمی خواهد:  "مهمانی ای خوب است، که آشش از خانه خان دادش بیاید". و یا: "میهمان منی به آب ، آن هم لب جو". بی تردید   در این وانفسای وضع مالی و اقتصادی مردم رفتن به میهمانی هایی که با مناسبت کادو همراه است به خودی خود، کره انداز است. ولی اگر  صاحبخانه ممسک،  برای فرار از پای پس مهمانی های دوره ای و نوبتی و یا مناسبتی (مانند دید و بازدید عید)  آن  را از پیش مصادف با تولد آقا یا خانم خانه اعلام کند. که انصافاً اونجای آدم از زرنگی طرف و مغبون شدن خودش می سوزد : خُب این هم منش آدمی است  که ارزن از دستش نمی ریزد، ولی مال خودش را مال خود و مال تو را بیت المال می داند.  اگر احیاناً  به جای روش پذیرایی ماضی (مالیدن نان به  پشت شیشه)،  تقی به توقی خورد  و غذای آبرومندتر درست کرده باشند باید عامداً و زوراً انتقام گرفت و حسابی خورد چون "از خرس مویی غنیمت است." اما اگر تو خودت را به کوچه علی چپ بزنی و کادو ندهی. و صاحب خانه کمتر محلت گذارد و حتی از دادن  لیوانی آب دریغ کند، تو مجبوری زیر لب زمزمه کنی که :                 دادی به حسن آب و ندادی به حسین       از دادن و از ندادنت  داد فلک                                                                                         ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "میهمان خندان و صاحبخانه گریان" مثل سایر است که : "بی دعوت به خانه خدا نمی روند" ولی گاهی صاحب خانه هستی و می بینی میهمانی با خود چندنفر دیگر را به عنوان طفیلی و غفیلی آورده است،  سر خر کم است که شاخ گاو هم اضافه می شود . اگر مشکل تنگی جا،  شیخ و شاب، زلف دار و کچل را هم آغوش و هم شانه نکند و بشقاب و قاشق و چنگال خودی و عاریه ای و اجاره ای کم نیاید. بی تردید صاحب خانه بیچاره اگر از جوش و غصه اشتهایش نرود، باید از پلو،  ته دیگ روغنی اش و از خورشت،  لپه و آب نصیبش شود. هم مالش رود و هم  سر گرسنه بر بالین گذارد. مگر اینکه میهمانی لک لک و روباه (روباه و کلاغ) (۵) تدارک کند که آنهم آخرش خسر الدنیا و آخره می شود.  راستی که مثل : "میهمان خندان و صاحبخانه گریان"،  راست است.                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) آواز سگ دلیل آبادانی نیست گاهی آب به سوراخ مورچگان ریخته و چوب به لانه ی زنبوران کرده اند و میهمانی از نوع بزرگ و شلوغش است که در اثنای آن سگ سیلی می خورد و گربه تپانچه. بی تردید  پخش موسیقی در طول چنین میهمانی های شلوغ  و پرسروصدا،  اسباب تفریح میهمانان است اما گاهی بی سلیقگی صاحبخانه و یا دخالت انحصار طلبانه برخی میهمانان باعث می شود که این حکم آواز دهل را پیدا کندکه شنیدنش از نزدیک ناخوش است. پس اسباب تفریح تبدیل به عذاب الیم می شود و آرزو می کنی که به جای بودن در مجمع دوستان، با دشمنانت در ته سقر باشی، اینجا است که می فهمی آواز سگ دلیل آبادانی نیست و نغمه از دهان غیرداوود  ناخوش است. تصورش را بفرمائید که آدمیزاد با موسیقی رپ غذا صرف کند و البته غذایش دیزی و ملزومات آن از قبیل کاسه و گوشکوب نباشد.... تازه هر آن اضطراب داشته باشی که با شکایت همسایگان صاحبخانه،  پلیس بیاید و تذکر مشفقانه و محترمانه و لطیفانه و پدرانه و برادرانه بی محابا دهد و مهمانی بعدی در کلانتری خدمت افسرنگهبان باشد و کارت شناسایی ات را گرو میزبان قبلی ات بگذاری                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) ناتراشیده های دوریبن به دست در مجلس چندی است که با پیشرفت تکنولوژی، هر گوشی موبایل، دوربین عکاسی و فیلمبرداری در شکم خود دارد، که با فشردن یک کلید یا لمس کردن آن لحظه ها شکار و ثبت می شود. اگر در نقش  زینب و کلثوم بودن باشی که نقلی نیست ولی وای به حالت اگر در حال دایره و تمبک زدن باشی.  جیک و بوکت ضبط می شود، فرقی نمی کند که رقاصی کنی یا عباسی دهی.   سوای نقض حریم خصوصی، این دلهره که هردم چشمان الکتریکی فراوانی تو را می پاید و بایستی همه وقت معقول باشی  و از سایه ی خود هم رم کنی، خدای ناکرده قرشیی  نباشی که کنار حبشی نشسته ای بپذیری فردا هر کس و ناکس عکس تو و ناموست را در فیس بوک ببیند و فیلمت را سیر کنند و بگویند: "نه لب خزینه بوسیدنت و نه میان خزینه گوزیدنت" .  علی ایحال باید همان جا و فی الفور واقف کشته خویش باشی تا بعد ها  خدای ناکرده پای نخورد. و این همه .... کامت را زهر می کند.                             به یک ناتراشیده در مجلسی       برنجد دل هوشمندان کسی (سعدی)                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "پشت سر پسر پیغمبر هم حرف می زنند" می گویند که : "نجوا کار شیطان است" ولی برخی در میهمانی ها،  می خواهند عنقا را به دام گیرند و عادت زشت و زننده ی زمزمه کردن و در گوشی حرف زدن، ملکه ذهن شان است، آنها روزه گرفته  و با گه افطار می کنند و به طور حرفه ای،  "پشت سر پسر پیغمبر هم حرف می زنند" و با افتادن در پوستین مردم حال می کنند. هر چند به قول حافظ:              باده خور غم مخور و پند مقلید منیوش      اعتبار سخن عام چه خواهد بودن  و به قول سعدی:                  تو نیکو روش باش تا بد سگال               نیابد به نقص تو گفتن مجال (سعدی) ولی آدم به سن و سال بنده در درجه اول به زیب شلوار خود نگاه می کند که خدای ناکرده از روی نسیان و فراموشی باز نمانده باشد. راستش خانم ها را نمی دانم ...   نظم :               چون خدا خواهد که پردهْ یْ کس دَرَد       میلش اندر طعنه ی پاکان بَرد (مولوی) بنا به سیره جاریه وقتی نزد اینها غیبت اموات روا است، و پشت سر مرده حرف می زنند برای اینکه مطمئن باشی کسی پشتت غیبت نمی کند، باید سعی کنی آخرین نفری باشی که از میهمانی خارج می شوی  نظم:           ذم خورشید جهان ذم خود است   که دو چشمم کور و تاریک و بد است (مولوی)                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) با پلو پلو گفتن، شکم  مهمان بیچاره سیر شود گاهی حرف و اعتقادهای قدیمی "میهمان برکت سفره است" یادمان می رود  و امساک صاحبخانه  در حال و هوای میهمانی کولاک می کند. غذایی را سرهم و سمبل کرده و پیش میهمان می گذارند. قرمه شان گوشت ندارد و در خورشت شان ، استخوان بیشتر از گوشت عرض اندام می کند. تو گویی مهمان امیرالمومنین شده ای،  انتظار دارند که "از صناّر آش، طاقه ی شال کشمیری در بیآیید" و "با استخوان، هلیم درست کنند". وقتی غذا مقابل رویت قرار می گیرد، اگر صاحب خانه به مصداق  مثل کرمانی "از پیش مهمان هرچه بخوری شتل است" عمل نکند و آزرم کند، باید از آب غذا بخوری تا به گوشتش برسی.  به محض اینکه میهمان دستش به سوی بهترین شیرینی و میوه دراز شود صاحبخانه فوری با گفتن این که : "غله گر ارزان شود امسال سیّد می شوم" کیلوی خدا تومان بودن ماکولات پیش رو  را یاد آوری کرده و به موقع از گرانی و تورم و کمی یارانه می نالد. و می خواهد که با پلو پلو گفتن، شکم  مهمان بیچاره سیر شود.                                   نظم1:  می شود سیر در لقمه ی اول ز جان خویش سیر      بر سر خوان لئیمان  هر که مهمان می شود (صائب)                                                     نظم2:  اگر چه بود میزبان، خوش زبان               پزشکی نه خوب آید از میزبان خورش باید از میزبان گونه گون             نه گفتن کاز این کم خور و زان فزون (اسدی توسی) به هرحال در این مجلس ها مهمان گرسنه حکم گربه ای را پیدا می کند که  پیه (دنبه) به خواب می بیند. و زبان حالشان : یک تکه نان پرپری، من بخورم یا اکبری.  گاه جالبترین برخورد میزبان، گیر آوردن وقت برای تربیت و تنبیه کودکان خانواده  است سیلی که به کودک می خورد فی الواقع به گوش تو نواخته می شود. در اینجا احساس می کنی که صاحب خانه حکم  میمون ک.. سوخته را پیدا کرده که بچه اش را به زیر گرفته است. برای همین است که گفته اند: "بچه اش را می زند که میهمان برود".  و گاهی با وجود اینکه زوج و زوجه، تا پیش از آمدن میهمان،   لیلی و مجنون بوده اند، پنداری "گرگ،  گرگ را خبر کرده که عبدالکریم بز گشته"، ناگهان عقده گله گذاری و یادآوری نکات منفی اخلاقی و "حق با کی است" های زن و شوهر میزبان شروع و به منازعه و مجادله سنگین ختم می شود .         نظم: گر شبی در خانه ی جانانه میهمانت کنم     گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش                                                                                        ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) خلق را تقلیدشان بر باد داد یکی دیگر از چیزهایی که چند سال است مد شده، عادت "بی خیال فرش، بیا تو با کفش" است و  به ویژه برای خانم ها آمدن با کفش روی فرش و داخل خانه ها، اِند و آخر کلاس است. بنده نمی دانم این ییلاق وقشلاق را از کجا آورده اند بی تردید عمل مزبور تقلیدی ناشایست از غربیان است که با عادات و اعتقادات ما ایرانیان مغایر است:           از میان این حسن تا آن حسن                  فرق ها باشد به قدر صد رسن  در خیابان های آنها، گِل، بزاق، خلط گلو، و خل پرتاب نمی شود تا به ته کفش ها بچسبد ... آنان احکام دینی ما را در باب مطهرات و مقدمات واجب نماز ندارند. اصولن  شیوه زندگی کردن شان با ما تفاوت اساسی دارد. مسعود سعد سلمان که مصرع دوم بیتش مثل سایر است خوب گفته است:                        متنبی همی گوید                         باز دانید فربهی زآماس                                                 نظم دیگر: آنجا که تشریف و هنر، نبود جفت یکدگر      ویران شود آن بوم و بر، دشمن بر آن کشور زند(ادیب صابر)                                                                                             ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*)) "نه به آن دایره و دنبک زدنت، نه به این زینب و کلثوم شدنت". بی تردید اسراف و تبذیر ناشی از چشم و همچشمی، یکی دیگر از صفات زشت برخی میهمانی های ماست ، اگر گفته اند که : "وقتی دل صاحبخانه رو دل میهمان باشه، جای اشکنه تو مجمعه ی کاسه فسنجانه" برای برآورد خواسته مهمانان پرتوقع امروزی است که  ما را وادار می کند تا به هنگام میهمان داری، ناخود آگاه پول را علف خرس بدانیم و غافل از این شویم که آخر شاه منشی، کاه کشی است. لذا بدون اینکه به کیسه مان نظر اندازیم و برغم خیر الامور اوسطها، از اندازه خارج می شویم در حالیکه به قول کرمانی ها: "زیادْ خان" پیشکشت، اندازه ی خان باش.  متاسفانه چشم و هم چشمی باعث شده تا روز به روز به تکلف و سختی ها و نیز به هفت رنگ کردن پلوها بپردازیم در حالیکه به مصداق مثل سایر"حمام گرم ،زود عرق می آورد" این افراط ها باعث خستگی و ملال و دوری و قطع مناسبات می شود. اینجا است که باید در مقایسه دو روزمان به خودمان بگوییم "نه به آن دایره و دنبک زدنت، نه به این زینب و کلثوم شدنت".                                                                                                                                   ((*))*((*))*((*))*((*))*((*))*((*))  پانوشت ها: ۱ - داستان نامه بهمنیاری، تالیف مرحوم استاد احمد بهمنیار،  انتشارات دانشگاه تهران ،  چاپ اول ،  مهرماه 1361 ،  تهران – ص 154 ۲ - "عیال در" را به تبعیت از مشاغل آمده در تاریخ بیهقی ساخته ایم ۳ - قند و نمک - ضرب المثل های تهرانی ،  جعفر شهری ( شهری باف ) ، انتشارات اسماعیلیان ،  چا اپ اول ، 1370 ، تهران. ص 81 ۴ - داستان های امثال،  دکتر حسن ذوالفقاری، تهران،  انتشارات مازیار، چاپ اول 1384- ص 575 و 576 ۵ - ر. ش. به تمثیل و مثل، ج 1، نجوی شیرازی، ص 99 به بعد. تصویر برگرفته از سایت:  اس ام اس برای همه نوشته شده توسط محمد مهدی حسنی در جمعه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱:۹ ب.ظ | لینک ثابت | منوی اصلی صفحه نخست آرشيو وبلاگ پروفایل مدیر وبلاگعناوین مطالب وبلاگ سخن نخست و حرف های بعدی حقوق مدنی و تجارت حقوق اراضی و املاک آئین دادرسی حقوق ثبت حقوق - تاریخ و کلیات پرسش و پاسخ حقوقی حقوق بین الملل حقوق جزا و کیفری قلمی خودم(مخیّل) مقالات و تحقیقات ادبی دادگستری در متون ادب فارسی حقوق تطبیقی شعر دوستان تقی خاوری (راوی) اشعار و نثر های گزیده یادها و مناسبت ها بانگ قوانین و مقررات داستان کوتاه مسایل روز - سیاسی مسایل روز - قضا، وکالت، قانون مسایل روز - دولتیان و ادبیات زنان آزموده های حقوقی هنر معرفی کتاب و نشریات کشکول اینترنتی لطایف القضاء تصویر طنز (کاریکاتور) درباره ی ما این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی، گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی" خواهم زد. چرا و چگونه؟ می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید. مائیم و نوای بینواییبسم اله اگر حریف مایی *****************دیگر دامنه های وبلاگ :http://hassani.irhttp://hasani.info* * * * * * * * * * *« کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل پایه یک دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25 تلفن : 8464850 511 98 + و 8464851 511 98 + مي باشد. * * * * * * * * * * *امیل : hasani_law@yahoo.com* * * * * * * * * * *نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است. » پیوند ها - دوستان (انوج)بربرود سپهر عدالت ...یه حرفایی همیشه هست صبر زرد و جیغ بنفش وکالت و مشاوره حقوقی، وکیل دادگستری مُشتي شعر براي اين روزها.. کلوپ فارسی سایت حقوقی برهان قاضی دادگستر فقه پلی است برای حقوق ایران داوری وبلاگ حقوقی هنری برگ سبز موسسه حقوقی هامون وبلاگ شخصی مهندس گنعلیخان وکیل باشی سایت حقوقی راه مقصود جامعه سردفتران و دفتریاران استان یزد اسفار - سید علی طباطبایی یزدی محمد افضلی ابراهیمی خطاط حقوق امریکا و انگلستان و فرانسه حقوق روز آرشیو فروردین ۱۳۹۶ بهمن ۱۳۹۳ دی ۱۳۹۳ آذر ۱۳۹۳ بهمن ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۲ آذر ۱۳۹۲ خرداد ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ دی ۱۳۹۱ آذر ۱۳۹۱ تیر ۱۳۹۱ خرداد ۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ اسفند ۱۳۹۰ بهمن ۱۳۹۰ دی ۱۳۹۰ آذر ۱۳۹۰ شهریور ۱۳۹۰ مرداد ۱۳۹۰ تیر ۱۳۹۰ خرداد ۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ فروردین ۱۳۹۰ اسفند ۱۳۸۹ بهمن ۱۳۸۹ دی ۱۳۸۹ آذر ۱۳۸۹ آبان ۱۳۸۹ مهر ۱۳۸۹ شهریور ۱۳۸۹ مرداد ۱۳۸۹ تیر ۱۳۸۹ خرداد ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فروردین ۱۳۸۹ آرشيو سایر پیوند ها آمار لحظه به لحظه جهان دستور (پایگاه قوانین و مقررات کشور) گنجور Linkograph لینکوگراف ترمينولوژي قوانين و مقرارات بانك قوانين كشور ( دادگستري استان تهران ) بانک مقالات حقوقی معاونت آموزش دادگستری استان تهران سيستم قوانين کشور صندوق حمايت وکلاء و کارگشايان دادگستري كانون سردفتران و دفترياران پایگاه اطلاع رسانی دولت مجلس شوراي اسلامي سازمان ثبت اسناد و املاك کشور سازمان ثبت احوال کشور سازمان بازرسي كل كشور روزنامه رسمى ج. ا. ا. دفتر امور بین الملل قوه قضاییه دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي ماهنامه حقوقي دادرسی دادگستري استان اصفهان راهنمای موضوعی نشريات حقوقی ايران شبکه خبری قسط ندای صادق نیروی انتظامی ج. ا. ا. (ناجا) ترمینولوژی حقوق خبرگزاری دانشجویان ایران قالب وبلاگجستجوگر قالب وبلاگ آخرین پست ها برخی از نوشته های پیشین تارنمای چه بگویم بیانیه انتخاباتی - اهداف، دیدگاه‌ها و برنامه‌های محمد مهدی حسنیبیوگرافی محمد مهدی حسنی کاندیدای مستقل نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسان: انتخابات نهمین دوره هیات مدیره کانون وکلای دادگستری خراسانبررسی فقهی حقوقی ماهیت حق زوجه بر مهریه و قابلیت اسقاط آنزمان نصيحت‌گويي مستقيم گذشته استتوصیه­ هایی حرفه ­ای و اخلاقی از استادِ کاتوزیان آزموده‌های حقوقی 15- بررسی دادنامه‌هایی درباره شرط اخذ رضایت شرکا برای صدور سند مالکیت مفروز موضوع ا عتراف و تجدیدنظر از احکام در حقوق کیفری انگلستانآخرین سفر دکتر کاتوزیان: بهار 1393؛ مشهدبازخوانی نخستین دادرسی قانونی (عرفی) در کشور ما؛محاکمه عاملان فروش دختران قوچانی و به اسارت رفتن زنابرگزاری مراسم بزرگداشت درگذشت زنده یاد دکتر کاتوزیان در مشهدمهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 4 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393 مهم‌ترین قوانین و رویه‌ها 3 – از ابتدای اسفند 1392 تا آخر مرداد سال 1393دربارۀ کمیتۀ سازماندهی زنان آسیب دیدۀ اجتماعی آثار و اندیشه سزار بکاریاحمایت از حقوق مصرف کننده در ادبیات حقوقی ایرانجایگاه تحصیل مال نامشروع در جرائم علیه مالکیت و اموالبیماری های روانی و ازدواج معرفی و نقد فیلم : کشتن مرغ مقلدمصلحت در نکاح اطفال و ضمانت اجرای آنمعرفی کتاب « بررسی یک پرونده قتل»دادگاه کیفری بین‌المللی و مقابله با بی کیفریاقرار در آینه امثال فارسیحق تقدّم در پذیره نویسی سهام جدید شرکتهای سهامی بررسی نظام قضایی لبنانبررسی مفهوم و مصادیق قراردادهای مستمرامنیت حقوقی یا عدالت و انصاف (آزموده‌های حقوقی 9)راه اندازی وبسایت کانون وکلای دادگستری خراسانمفهوم و قلمرو نقض حقوق مالکیت صنعتی (مطالعه تطبیقی در حقوق ایران و انگلستان) RSS POWERED BY BLOGFA.COM Web Toolbar by Wibiya وبلاگ-ساعت فلش در چه بگویم؟ در همه ی اينترنت وبلاگ-کد جستجوی گوگل آمار View Untitled in a larger map کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ dad-hassani محفوظ می باشد. طراحی شده توسط یاس تم